من به مکاتبات خصوصی افراد هیچ علاقه یی ندارم. اما سید رضا محمدی دوست من اصرار دارد که چنین علاقه یی نشان خردمندی است. از او اصرار و از من انکار. تا این که بالاخره متقاعدم کرد که حد اقل بعضی از نامه هایی را که کسی به نام محمد سردار از افغانستان به لندن فرستاده (برای پسر خود ممدلی) بخوانم. می گوید که خود ممدلی این نامه های پدر خود را در اختیار او قرار داده و بنا بر این انتشار شان عیبی ندارد. محمدی چندین نامه ی این محمد سردار نام را برای من فرستاده. من همه ی شان را به نوبت منتشر خواهم کرد به حول پروردگار.
در لندن برای نور دیده ام ممدلی جان که تکه ی قلبم می باشد سلام و چشم بوسی تقدیم می دارم. مایان جور و صحت مند بوده و در این وقت عروسی پسر عموی شما بوده و از خداوند منان استدعا داریم که همیشه لباس عافیت بر تن داشته باشید. من یک خط نوشته بودم که فرزند حاجی غلام آمدن اش به آن طرف نشد به نسبت خرابی راه و من وقتی که خط را می خواستم به دست کدام کس دیگر روانه کنم مادرت که خانه را جاروب کرده بود خط را هم از بین برده بود. دیگر معلوم شما بوده باشد که پدر گل محمد امسال یک موتر خریده و پیسه اش را پسرش از استرالیا روان کرده بود که از قرار شنیده گی بسیار کسب و کار خوب دارد و خیلی آدم خوب شده. پیسه اگر کدام وقت روان کردی به دست سرور روان نکنی که آدم را خیلی جگرخون می کند. مردم می گویند که سرور از پیسه ی مردم در چند جای خانه خریده و خانه این قدر قیمت که می باشد چرا او هیچ چرت اش خراب نمی شود. خدا بیامرز پدرش هم همین قسم بود. از مردم قرض می گرفت قرضی مردم را پس نمی داد. خدا آخرت اش را خوب کند.
و خبر خوب که برایت دارم چند روز شده که نواسه ی " عصمت یخ برده" از ایران آمده. ماشاءالله خیلی ملای زبر دست شده. عصمتی لقب گذاشته و نام پدر کلان خود را زنده کرده. این قدر خوب سخنرانی می کند که آدم اگر یک روز هم زیر منبرش بنشیند هیچ خسته نمی شود. لاکن مردم ما دلتنگی می کنند و هیچ نمی فهمند و او را " نواسه یخ برده" می گویند. پریروز روز جمعه بود و مردم در مسجد جمع شده بودند. خیلی خلق بود. عصمتی سخنرانی کرد و در باره ی تربیت کردن یک طفل مسلمان که چه گونه باید پرورش پیدا کند خیلی سخن های صحیح گفت. گفت که اگر مادر حتا یک روز در عمر خود یک لقمه ی حرام خورده باشد فرزندی که به دنیا می آورد آن لقمه ی حرام در یک جای طفل خود را نشان می دهد. من فکر می کنم که نواسه ی عمه ات که یک دانه ی بسیار کلان در زیر بغل خود داشت و همیشه چرک می کرد از همین سبب می باشد. عصمتی گفت که دانشمندان اروپایی و امریکایی درکامپیوتر کشف کرده اند که هر کس خمس خود را به صورت درست بدهد ، من خوب یادم نمانده ولی می گفت که دانشمندان گفته که انسان ها اگر ایمان خود را قوی کنند برای صحت شان خیلی مفید تمام می شود.
گاو را فروختیم. علف اش برابر نمی شد. از یک طرف عصمتی سر منبر گفت که سایکولوجیست که به نظر من نام کدام نفر کلان خارجی می باشد گفته که شیر گاو مغز آدم را کوچک می کند. ما گاو را سودا کردیم. گفتیم حالی چه مغز داریم که شیر خورده آن را کوچک کنیم که فردا راه چشمه را هم پیدا کرده نتوانیم. عصمتی بسیار خوب درس خوانده و گفته که ایران خیلی پیش رفت کرده. به ما نگفته. به قومندان قربان گفته که ایران بمب اتمی دارد بسیار زیاد ولی هیچ کس خبر ندارد و خیلی با قدرت می باشد. و عروسی پسر عمویت بسیار بعد از جنجال سر گرفته. آن طرف رضایت نمی داد و هفته ی قبل راه مرا گرفته بود پدر عروس که دختر خود را باید خوب صحیح عروسی کند. می گفت که هشتاد سیر گوشت ، سی و چهار بوجی آرد ، ده بیلر تیل ببریم و برای عروس زیر پیراهنی نقره یی بخریم. ما ننگ کردیم. به جای هشتاد سیر صد سیر گوشت بدون استخوان بردیم. خیلی تعجب کرده بودند و به نفرهای خود گفته بودند که این خانواده خیلی با غیرت می باشند.
و دیگر احوالی نیست و شما را به خدای کریم و رحیم سپرده خدا حافظ و ناصر شما. نفر که آمد حالی زیاد می آید دیگر خط هم روانه خواهد کردیم.
الحقیر محمد سردار مورخه ی ماه آخر تیرماه امسال.
۲ نظر:
سلام
کاکا هاتف واقعاً زیباست.
سپاس
با سلام و احترام استاد هاتف!
واقعا عالی بود،کیف کردم.
ارسال یک نظر