۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

گر حکم شود که لیست گیرند

چنان که می دانید در روزهای اخیر شایع شد که بعضی از اعضای ارشد حکومت افغانستان از سازمان "سیا" پول می گیرند . به طور مشخص آقای ضیا صالحی - عضو شورای امنیت ملی افغانستان- متهم شد که برای امریکا جاسوسی می کرده. خبرگزاری ریخته ها برای روشن شدن این موضوع با آقای ضیا صالحی تماس گرفت و از ایشان خواست که کمی ابهام زدایی کنند. آنچه می خوانید متن این گفت و گو است که از تلفن پیاده شده :
ریخته ها: سلام علیکم آقای صالحی
صالحی: والیکمسسلام
ریخته ها: آقای صالحی شما متهم به جاسوسی شده اید , نظر شما چیست؟
صالحی: به نظر شما نظر من چیست؟ عجب آدمی هستید شما.
ریخته ها: من فکر می کنم که شما این اتهام را مردود می دانید.
صالحی : بر عکس , من قبول دارم که برای سیا جاسوسی می کردم. پول خوبی هم می دادند.
ریخته ها: به نظر شما این کار تان اخلاقا کار درستی بود؟
صالحی : ببین برادر , شما مثلی که فکر می کنید کار دولت و سیاست با اخلاق پیش می رود.
ریخته ها: خیلی خوب. اجازه بدهید سوال ام را از زاویه ی دیگری طرح کنم. آیا این که شما اتهام جاسوسی را می پذیرید شما را دچار مشکل نمی کند؟
صالحی : حتما دچار مشکلات زیادی می کند. همین امروز آقای اسپنتا مشاور امنیت ملی رئیس جمهور گفت که اگر کسی برای کشورهای خارجی جاسوسی کند مجازات خواهد شد.
ریخته ها: پس چه طور شد که شما به این ساده گی حاضر شدید این اتهام را بپذیرید؟
صالحی : من به این نتیجه رسیدم که باید حقایق را به مردم افغانستان بگویم. این است که از خود شروع کردم و به امید خدا در روزهای آینده از بعضی حقایق مهم تر در درون دولت افغانستان نیز پرده بر خواهم داشت.
 ریخته ها: با این حساب.... هلو ! هلو! هلو! .....

در اینجا تلفن قطع شد. ما طبق معمول شروع کردیم به دشنام دادن به کارت تلفن " ارتباط". بعدتر هر چه کوشش کردیم که دو باره با آقای صالحی تماس بگیریم موفق نشدیم. هر بار که زنگ می زدیم یک پیام کامپیوتری می گفت : " شماره ی مورد نظر شما از ساحه خارج می باشد". حیران می شدیم. ساحه ی پوشش تلفن های افغان بیسیم مگر چند متر است؟

به هر حال , این بار تلاش کردیم موضوع را با وحید عمر سخنگوی دولت در میان بگذاریم.
ریخته ها: سلام آقای عمر. ما فکر می کردیم که تلفن شما هم از ساحه خارج می باشد.
عمر : سلام علیکم. نه , نه . تلفن من حتا در غار "توره بوره" هم کار می دهد.
ریخته ها‌: در غار توره بوره؟
عمر: بلی. چند روز پیش معاون معاون من رفته بود به آنجا و موبایل مرا هم با خود برده بود. من زنگ زدم صحیح آنتن می داد.
ریخته ها: ببخشید معاون معاون شما  برای چه آنجا رفته بود؟
عمر: داستان اش طولانی است.
ریخته ها: من حاضرم این داستان را بشنوم.
عمر : من کل داستان را می گویم به شرطی که در وقت انتشار آن سانسورش نکنید , چون در این ماجرا پای مقامات بسیار بلند پایه ی دولت هم در میان است.
ریخته ها: قول می دهیم سانسور نکنیم. حالا بفرمایید... هلو ! هلو! هلو!
قطع شد. ناگزیر شدیم به آقای اسپنتا زنگ بزنیم.
ریخته ها: آقای اسپنتا سلام.
اسپنتا: من افشا می کنم. از سیر تا پیاز اش را افشا خواهم کرد. من ملاحظه ی هیچ کسی را ندارم. حتا بالاترین مقامات را هم افشا...
ریخته ها: هلو ! هلو!

چرا قطع می شود؟
این بار به یکی از پیاده های دفتر محافظان رئیس جمهور ( به نام زینو ) زنگ زدیم و از او خواستیم که توضیح بدهد چرا تلفن ها در کابل خوب کار نمی کنند.
ریخته ها: سلام برادر جور استی؟
 زینو : سلام
ریخته ها: برادر گل ما هر چه زنگ می زنیم قطع می شود. چه خبر است در کابل؟
زینو : هیچ. تلفن های ما که مشکلی ندارند.
ریخته ها: شما هم خبر شدید از این قضیه جاسوسی ماسوسی؟
زینو: بلی. ما شب و روز همین جا هستیم دیگر.
ریخته ها: جاسوس ها را دستگیر کرده اند؟
زینو: اول دستگیر کردند اما آن ها تهدید کردند و آزاد شدند.
ریخته ها : جاسوس ها دولت را تهدید کردند؟
زینو : بلی. این تعجب دارد؟
ریخته ها: خوب. این خیلی عجیب نیست که یک جاسوس دولت را تهدید کند؟
زینو : نوچ ! هیچ عجیب نیست.
ریخته ها: بسیار خوب . چه قسم تهدید کردند؟
زینو : من دقیق اش را نمی دانم. اما شنیده ام که گفته اند که اگر آن ها را آزاد نکنند آن ها تمام پرده های قصر ریاست جمهوری را بر داشته و با خود خواهند برد.
ریخته ها: این تهدید مزخرف است. اولا کسی نمی تواند پرده های قصر را بردارد و با خود ببرد. ثانیا گیرم که کسی بتواند این کار را بکند یکی دو پرده که چیزی نیست.
زینو: نمی دانم. ولی باور کنید تا وقتی که جاسوس ها تهدید های دیگر می کردند کسی از آن ها نمی ترسید. اما از وقتی که پای پرده را به میان آوردند همه آزاد شدند. حتما در پرده ها چیزی هست دیگر.
ریخته ها: تشکر از شما زینو جان.
زینو: تشکر.

حالا ما تمام کارشناسان خبرگزاری ریخته ها را جمع کرده ایم که اهمیت پرده ها را تحلیل کنند. اما عقل هیچ کس به جایی نمی رسد.

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

عقل ندارید از ما بپرسید

بنا بر گزارش بی بی سی " مقامات اسرائیلی طرح جدیدی را معرفی کرده اند که براساس آن دروس عربی در مدارس دولتی اجباری می شود.


به نظر من این طرح احمقانه یی است و نشان می دهد که اسرائیلی ها یا عقل خود را از دست داده اند یا غیرت خود را و یا هر دو را. اسرائیلی ها باید در این زمینه با کارشناسان افغانی مشورت می کردند و از تجارب گران بهای آنان سود می جستند.

در کشور عزیز ما افغانستان که کوه های سر به فلک کشیده دارد , سه بار با انگلیس جنگیده , سر قره قل اش حرف نیست و همه ی با سواد های بالای شانزده اش استاد اند , کسی تن به اجبار مجبار نمی دهد. شما یک فارسی زبان غیور و قهرمان نمی یابید که زبان پشتو بداند. فارسی زبانان ما نسل اندر نسل این شعار را تکرار کرده اند که " می میریم , می میریم , پشتو یاد نمی گیریم". در نتیجه ی همین پایمردی ها بود که آدمی چون این حقیر سراپا تفسیر وقتی که در رستورانتی در جلال آباد به نظر خود چای سبز فرمایش داد شاگرد رستورانت گفت که در زنده گی خود دوغ بنفش ندیده است.

در این کشور شیران و عقابان و باقی دونده گان و لمنده گان و خزنده گان - و نیز آدم ها- پشتو زبانان سرفراز هرگز اجازه نمی دهند که کسی پوهنتون را دانشگاه بگوید , چرا که می دانند که عده یی اجنبی پرست می خواهند با این تخنیک پروسه ی نشنالیزم افغانی را سابوتاژ کنند و به جای استفاده از کلمات الخالص الملی لنگویج بیگانه ی فارسی را اعاشه و اباته کنند.



در کشور عزیز ما بزرگان به این نتیجه رسیدند که فارسی زبان ها و پشتو زبان ها حرف خوب که به همدیگر نمی گویند , بهتر است دشنام های همدیگر را هم نفهمند. به سبب همین تدبیر افغانستان از بسیاری از بحران های بزرگ نجات یافت. بعضی فکر می کنند که کشور ما از جهل و تعصب خراب شده. این درست است. اما واقعیت آن است که اگر جهل و تعصب نمی داشتیم بدتر از این می شد. آن وقت چه گونه با همدیگر می جنگیدیم؟ شاید عده یی ساده دل بگویند که خوب نمی جنگیدیم. اگر با هم نجنگیم که مثل امریکا و انگلستان و آلمان می شویم. شاید بپرسید این کشور ها را چه شده. چه شده؟ این کشور ها به سرعت به طرف فرو پاشی مطلق در حرکت اند. می گویید این را از کجا می دانم. خوب احمدی نژاد گفت دیگر. می پرسید که از کجا معلوم که حرف احمدی نژاد درست باشد؟ به نظرم شما مرض دارید. نمی شود خفه شوید و این قدر سوال نکنید؟

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

ماه رمض گشایی

ماه رمضان قطعا ماه برکات بسیاری است. اما خدایی اش بعضی آدم ها در این ماه بیشتر از دیگران  دل هر ذره را که بشکافند آفتابی ش در میان بینند. یا اصلا دل ذره را نشکافته چراغ سر کوچه و اشاره ی ترافیکی و اینها هم در نزدیکی های افطار پیش چشم شان آفتاب آفتاب می شود. دیروز شام یکی می گفت :  می دانی چرا رمضان را رمضان می گویند؟". گفتم نه. گفت :  رمضان از رمز می آید. این ماه را به خاطری ماه رمضان می گویند که در آن هزاران رمز گشوده می شوند و انسان به چیزهایی دست می یابد که در غیر این ماه دست یافتن به آن ها محال است.
گفتم : ببخشید. تفسیر شما خیلی دل انگیز است , ولی رمضان را به "ض" می نویسند نه با "ز". در حالی که رمز به "ز" نوشته می شود.  با تندی گفت : من معنای اش را می گویم. و گرنه هر کودک سه ساله هم می داند که رمضان به "ض" نوشته می شود.
حیران شدم که چه بگویم. کاش سال تولد خودش را می پرسیدم.

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

خود آموز خود-روزه دار-نمایی

من در گذشته دو خود آموز نوشته ام : یکی خود آموز خود بزرگ نمایی و دیگری  خود آموز خود شاعر نمایی. بحمدالله هر دو با استقبال کسانی رو برو شدند که در این دو زمینه به منابع معتبر دسترسی نداشتند. استقبال به حدی بود که آن دو خود آموز در اندک زمانی نایاب شدند.
از آنجا که فعلا ماه رمضان است و بعضی مردم ( یعنی هفتاد و هفت در صد برادران و خواهران شجاع و مسلمان ما) به خاطر امراض لاعلاجی چون گشنه گی و تشنه گی بیش از حد نمی توانند از سر صبح تا قلب شام دهان خود را ببندند و در عین حال مجبور اند که رعایت آداب مسلمانی را هم بکنند , بنا بر این بنده تصمیم گرفتم که به کمک این عده بشتابم و یک " خود آموز خود- روزه دار -نمایی" بنویسم. امیدوارم ( و به قول شیخ بحرانی مشهور به دشمن دوغ رجای واثق دارم) که این خود آموز بسیاری از برادران و خواهران محترم را به کار خواهد آمد.
 " خود-روزه دار-نمایی" اصطلاحا به حالتی گفته می شود که در آن فرد مسلمان نان خود را خوب  زده ( چون در ماه رمضان غذا ها به جای خورده شدن زده می شوند) اما کوشش می کند این طور وانمود کند که نزده. خودش می داند که زده , اما می خواهد دیگران را متقاعد کند که نزده.
برای این که در این کار موفق شوید روش های زیر را به کار ببرید:

1- در حضور چند آدم روزه دار گاه گاه دست تان را روی شکم تان ببرید. به گونه یی که آنان متوجه شوند که شما مشکلی دارید.
وقتی از شما پرسیدند که مشکل چیست , آهی بکشید و بگویید :
" دیروز کسی می گفت که اگر آدم ترشی بخورد در طول روز کمتر تشنه می شود. حالا معده ام درد می کند". بیشتر از این توضیح ندهید چون خراب می شود. آن وقت آنان یقین می کنند که شما روزه دارید.

2- با خنده و شوخی تظاهر به روزه خواری کنید. در جواب کسانی که احتمالا فکر کرده اند شما روزه نمی گیرید و سخنان شان رنگ اعتراض دارد , با خنده اعتراف کنید که در همه ی عمر خود حتا یک روز هم روزه نگرفته اید. این " حتا یک روز" خیلی مبالغه آمیز به نظر می رسد و دیگران را به شک می اندازد. دقیقا در همین وقت به ساعت تان نگاه کنید و بگویید : " از شوخی گذشته من تا چهار ساعت دیگر به راستی هم فرق زمین و آسمان را نخواهم فهمید". آن گاه برای محکم کاری شروع کنید به شکایت از دست ملاها که خیلی سخت گیری می کنند. بگویید : " به نظر من خداوند رحمان و رحیم است و فکر نمی کنم نیم دقیقه پس و پیش افطار کردن برای اش زیاد مهم باشد".

3- در جمع روزه داران میانه سال و بزرگ سال از خود بد بگویید. مثلا بگویید که چه طور وقتی که جوان و جاهل و مغرور بودید هفده روز تمام روزه ی تان را خوردید. اعتراف کنید که هنوز هم آن هفده روز روزه بر گردن تان هست. این کار تان سبب می شود که مردم احتمال روزه خواری فعلی تان را صفر ببینند. آن هفده روز ساخته گی را هم به حساب جوانی و جاهلی تان می گذارند و می گذرند.

4- در باره ی شستن و بورس کردن دندان تان حرف بزنید. بگویید که چون معمولا عادت دارید در طول روز دندان تان را بورس کنید فعلا دچار مشکل شده اید چون شب ها این کار را فراموش می کنید. آن گاه حتما در جمع کسی هست که عاشق دادن اطلاعات شرعی به دیگران است. او به شما می گوید که چرا حالا در طول روز دندان تان را بورس نمی کنید. به او بگویید که خوب نمی شود دیگر. مزه ی خمیر دندان به حلق آدم می رود. آن گاه او به شما اطمینان می دهد که این کار اشکال شرعی ندارد. به این ترتیب همه مطمئن می شوند که شما آداب روزه داری را به حد افراط رعایت می کنید.

5- اگر دوستان مذهبی و روزه دار تان شما را سر خوردن چاشتانه و یا صبحانه گیر کردند از جای خود برخیزید و لنگ لنگان به طرف شان بروید و با آنان احوال پرسی کنید. حتما از شما می پرسند که چرا می لنگید. جواب بدهید : " ماه ها بود که در این قسمت آخری ران ام یک غده ی بسیار دردناک پیدا شده بود. پریروز که پیش داکتر رفتم اصرار کرد که این غده حتما باید کشیده شود. همان روز جراحی کرد و یازده رقم دوا داد و گفت که آن ها را باید تا یک ماه دیگر مصرف کنم. خیلی خونریزی کرد. فضل خداوند شد که بخیر گذشت".  دوستان تان با خود خواهند گفت : " ما تعجب کرده بودیم که این چه طور روزه ی خود را می خورد".

6- اگر در خانواده ی تان همه روزه می گیرند شما هم دو سه روز اول را واقعا روزه بگیرید. روز چهارم در دست شویی یا آشپز خانه بروید و در را ببندید و شروع کنید به واق زدن , طوری که همه فکر کنند شما استفراغ می کنید. وقتی بیرون آمدید حتما بر دیوار تکیه کرده حرکت کنید. آن وقت اعضای خانواده ی تان یک صدا به روزه گرفتن تان اعتراض می کنند. روزه ی تان را بشکنید و تا روزهای بیست و هفت و بیست هشت رمضان روزه ی تان را بخورید. گاه گاه واق زدن را فراموش نکنید. از روز بیست و هشتم تا آخر رمضان روزه بگیرید  و هر چه دیگران اصرار کنند که روزه نگیرید قبول نکنید. حتا ملامت شان کنید که چرا تا حالا نگذاشته اند روزه بگیرید.  برای محکم کاری یک روز پس از عید هم روزه بگیرید. 

7- وقتی در جمعی هستید که در آن چند نفر روزه نمی گیرند اما اکثریت روزه دارند , به شدیدترین نحو به آدم های بی روزه حمله کنید. آن ها را بی اخلاق , بی غیرت و حتا بدتر از آن معرفی کنید. و فورا کسانی را که مشکلات صحی دارند یا مسافر اند معذور بدانید. در این حالت توهین کردن به کسانی که مجبور اند از خود دفاع نکنند لذتی خاص دارد. در ضمن گفتن ندارد که این حمله های شما دیگران را متیقن می سازد که خود تان روزه دارید.

8- وقتی می خواهید از نزد جمعی از آدم های متدین بروید پیش از رفتن اعلام کنید که روزه گرفتن بدون نماز خواندن هیچ سودی ندارد. آن گاه اعتراف کنید که خود تان گاهی نماز های تان را به وقت دقیق شان نمی خوانید و از این بابت همواره احساس گناه می کنید. وقتی که شما رفتید دیگران ممکن است در باره ی کاهلی تان در نماز حرف بزنند اما در باره ی روزه داری تان شک نخواهند کرد.

9- اگر متوجه شدید که در جمع افرادی هستید که مثل خود شما طرار اند و  فقط تظاهر به روزه داری می کنند , یک بوتل آب را بردارید و نیم آن را یکباره سر بکشید. اگر کسی طوری به شما نگاه کرد که گویی از این کار تان خوش اش نیامده نزدیک اش بروید و به آهسته گی بگویید : " زیاد خود را نساز , من خودم ختم این کارهایم!".

این بیچاره را نترسان محمود


کره ی زمین عرق ترس می ریزد. کره ی زمین اشک می ریزد. تب زمین بالا رفته . گرمای امسال بی سابقه است. سیلاب در همه جا بیداد می کند. یک موجود غول پیکر تب کرده ی عرق ریز  مثل کره ی زمین که از ترس بر خود می پیچد و اشک می ریزد حتما کمی خسارت به ما هم می زند دیگر. می دانید چرا این طور شده؟
باز کار کار محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران است.

احمدی‌نژاد: در صورت حمله، پاسخ تهران "کره زمين را شامل می‌شود"، راديو فردا