۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

مواد مقهر

بی بی سی خبر داد :
« حمله مشترک ناتو و روسیه به چهار کارگاه تولید مواد مخدر در شرق افغانستان، انتقاد شدید رئیس جمهوری این کشور را برانگیخته است».
آقای کرزی که در یک کنفرانس خبری با روزنامه نگاران افغانستان سخن می گفت این رویداد را تلخ توصیف کرد و گفت :
« این اولین بار است که یک کشور خارجی ، یعنی روسیه ، در کمال بی شرمی بر خاک ما تجاوز می کند». وی در تایید گریه های یک خبرنگار وطنی - که بی وقفه اشک های خود را با گوشه ی دستار خود پاک می کرد- گفت :
« شما دقیق گریه می کنید. ننگ است به خدا که که که که که که روس ها باز بیایند».
رئیس جمهور افغانستان در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید « میان حمله ی روس ها و ناتو چه تفاوتی هست؟» گفت :
« بسیار تفاوت هست. ما الحمدالله همین طور مردم خوب هستیم. نمی گویم مشکلات نداریم. داریم. زیاد مشکلات داریم. ولی به فضل خداوند متال حل می کنیم. مارشال صاحب و استاد خلیلی و ریش سفیدان همه در خدمت هستند. وزیر صاحبان کار می کنند». خبر نگار مذکور دو باره پرسید : « ببخشید . سوال من این بود که چه فرقی هست بین حمله ی روس ها و نیروهای ناتو؟».  آقای کرزی جواب داد :
« ما یک دفعه روس ها را دواندیم از این مملکت. ان شاءالله ناتو را هم ، ناتو را هم همین قسم ، با ناتو هم به شکل سابق به همکاری ادامه می دهیم و از ملا مح مد عمر آخوند هم استدعا می کنیم که ... آن برادر ما که در آن آخر نشسته خود را بالا بالا می کند ...چیست؟ خبرنگار است؟ خوب بگذارید سوال خود را بپرسد. این اتاق یک کمی خرد شده . امر داده ایم که برای شما ژورنالیست ها یک جای صحیح تیار کنند. از این چوکی های نرم که نیست ، در اکثر اتاق های کنفرانس دنیا دارند. از همان ها گفته ایم بیاورند...».
بنا بر گزارش ها آقای کرزی در ختم کنفرانس خبری گفت : « ما از این خاطر قهر نیستیم که در آن کارخانه ها کمی سهم داشتیم. ما از بی قانونی و بی عزتی پریشان استیم.  یک چند صد سیرش از ما بود. خیر است. قهر ما از این خاطر است که یک روز در امریکا برادر ما را به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب قرار می دهند. روزی دیگر کارخانه های ما را ، از ما که نبود از ملت بود ، خراب می کنند. خارجی ها هر جا که مواد مخدر یافتند شک می کنند. فکر می کنند که مواد مخدر فقط ضرر دارد. نمی فهمند که ما از مواد مخدر به حیث دوا استفاده می کنیم. اجداد ما همین کار را می کردند. این که عده یی از آن استفاده های بد می کنند چه ربطی به ما دارد؟ آدم باید مواد مخدر را هر شب بسیار کم استفاده کند. یک دود بالکل کفایت می کند. زیادش آدم را یک قسم گنگس می سازد. مخصوصا هروئین را که آدم زیاد بکشد احساس می کند که گوش های اش به اندازه ی این دست های من کلان شده اند. چشم آدم گرنگ می شود و آدم خیلی قد خود را کوتاه احساس می کند. سرک ها یک قسم یک بغله معلوم می شوند و درخت ها حرکت می کنند...»

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

ای مردم! او درد دارد

آقای کرزی خطاب به روزنامه نگاران افغان گفته است:
"نیویورک تایمز بر اساس منافع ملی خود عمل کرده است، شما هم از نیویورک تایمز یاد بگیرید. آنها ما را بدنام می کنند و شما هم آنها را بدنام کنید."BBC
راست می گوید. عمر داوود زی رئیس دفتر آقای کرزی از ایران پول گرفته و نیویورک تایمز آن را گزارش داده. حالا نوبت ماست که بر اساس منافع ملی خود عمل کنیم و امریکا را بدنام کنیم. چه کار کنیم؟ اگر بگوییم که رئیس دفتر اوباما از ایران پول نقد دریافت کرده کسی باور نمی کند. چه طور است عکس های خانم اوباما را در انترنیت منتشر کنیم و بگوییم که ... . نه ، این هم نمی شود. یک میلیون عکس این خانم در انترنیت هست. بگوییم اوباما سیاه هست. ، هه هه هه هه.  نه. مردم بد می گویند. می گویند این روزنامه نگاران افغان چه قدر احمق اند. بگوییم برادر اوباما با حمایت او مواد مخدر قاچاق می کند. نشد. اولا اوباما برادر ندارد و ثانیا خوب برادر ندارد دیگر. خلاص. بگوییم اوباما در انتخابات تقلب کرده و ریاست جمهوری را از « مک کین مک کین » دزدیده است. این شاید بچسپد ، ولی بدی اش این است که آدم را به یاد بعضی چیزهای دیگر هم می اندازد. بگوییم اوباما قبلا عضو گروه طالبان بوده. همین است . یافتم. من سر از فردا مقاله یی در کابل تایمز منتشر می کنم به این شرح :
باراک اوباما  رئیس جمهور فعلی امریکا قبلا در گروه طالبان عضویت داشت. گروه طالبان یک گروه افراطی مسیحی است که می خواهد دولت امریکا را سرنگون کند و اوباما از آنان تحت عنوان برادران ناراضی ما یاد می کند. گفته می شود همین گروه پدر اوباما را در کنیا به قتل رساند و از آن پس اوباما تا مدتی از آنان گله مند شد. اما فعلا اوباما از این که گاهی این برادران ناراضی کشته می شوند خیلی ناراحت است. وی در یک سخنرانی خود از شدت ناراحتی گفت :
I have Dard. I swear to God, O'mardom. Stop, for God's khaater. It wrenches my heart to imagine my Mirwais as a lawloooo khareji. I want him to become a ghal.
ترجمه :
ملت شریف امریکا ! به خدا دلم میشه فراموش تان کنم. از برای خدا ، رئیس دفتر مه چند صدهزار یورو از کدام دولت گرفته قیامت شده؟ بس کنین به خاطر خدا. فردا اگر بچه مه خارجی شوه خوش میشین؟ نکنین. بانین که امی از حلقوم ما آسان پایین بره. مه درد دارم. به خدا تقسیم شد. کل اش ده ما می رسه؟ ای چار گرگا می مانن؟ مه درد دارم.

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

خوش بختانه متاسف ایم

بنا بر گزارش روزنامه ی هشت صبح فضل احمد معنوی - رئیس کمیسیون مستقل انتخابات گفته است :
 «خوشبختانه که پیشرفت افغانستان به حدی است امروز که ما در یکی از ولایات افغانستان شاهد راه یافتن دو خانم هستیم که دو کرسی داشته آن ولایت ،‌  و دو خانم راه یافته‌اند و با تاسف که کدام مردی نتوانسته بیشتر از این دو خانم رای بگیرد که آن ولایت نیمروز است و این می‌تواند که یک خوش‌خبری و یک پیام خوب برای مردم افغانستان باشد

ما تا همین دیروز اعلان داده بودیم که به یک طنز نویس برجسته (در  فصلنامه ی « ریخته ها») نیاز داریم. همه ساکت بودند. حالا که ما یک نیمچه طنز نویس را استخدام کرده ایم ، هشت صبح سخنان آقای معنوی را چاپ می کند.
اما فعلا به یک نفر «پل ریکور » یا «هانس گئورگ گادامر» نیاز هست که این سخنان آقای معنوی را رمزگشایی کند.
ما اول از این که « با تاسف کدام مردی نتوانسته بیشتر از این دو خانم رای بگیرد»  خیلی ناراحت شدیم. اما وقتی دیدیم که این خبر تاسف آور « یک خوش خبری و یک پیام خوب» است ، یخ درون مان آب شد و شروع کردیم به تبسم.
فرد :
شنیدم که فضل احمد معنوی
تناقض گری بود خیلی قوی

به اسلام می کشند با سی دی ها

سایت بی بی سی فارسی نظر خواننده گان خود را در باره ی رشد اسلام گرایی در تاجیکستان پرسیده است. کامران از دو شنبه چنین نوشته :

« امروز نهضت اسلامی هر کار می کند مردم به طرف اسلام بکشند از طریق کتاب یا سی دی ها. امروز حتی دانش آموزان طرف اسلام را می گیرند و ادیان دیگر کفر می داند. می خوا هند تاجیکستان حکومتی اسلامی می کنند مانند ایران».

من نامه یی نوشتم به کامران و آن را با شما هم در میان می گذارم :

کامران جان ،
من قربان شما که سخن خیلی نغز می کنید. خوب باشید.
برادر گل ،
مردم به طرف اسلام نکشید. ما کشیدیم در افغونستان به خدا چه شد. خون ها رفت و همین دم نیز می رود. ما گفتیم که دیگران کفر. دیگران باید کشته گردند. آخر خود را کشتیم. شما یک باره به افغونستان سفر نمایید ببینید که آدم ها که طرف اسلام می گیرند چه حال و روز می باشند. در همین ما بین عرض می کنم که اگر حکومت اسلام می خواهید چرا مانند ایران؟
ای برادر مان ،
این آرزو شما را سرگردان به مثل ما می کند. ما وطن خود اسلام کاری کردیم. مذهب کاری کردیم. مردم را پراندیم به سوی اسلام. حالا یک ملت شرمناک می باشیم چرا که آخرش خیلی بد می باشد. در آن وقت های دانش آموزی شعار می گفتیم که « خدایا خدایا ، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار». خدا خمینی نگاه نداشت. ما خری می کردیم. شما شوق نکنید که اسلام کنید به مانند ایران. بدبختی شما بی نهایت می شود.
ما اندرز خود به شما انداختیم ولیکن دانسته ایم که حالی خون شما جوش زنی گرفته و به راه خود روان می باشید و حتما طرف اسلام می گیرید. خدا خیر تان را پیش نماید.
با احترام های درست ،
دوست شما .

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

فهمیدیم چه شده

بی بی سی فارسی نوشت :
" دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا گفته است لیندا نورگروو امدادگری که قبل از مرگش در شرق افغانستان از سوی شورشیان به گروگان گرفته شده بود، احتمالا توسط سربازانی که سعی در نجات او داشتند، کشته شده است".
من پس از خواندن این خبر - که در زنده گی ام صورت گرفت- کمی متعجب شدم. البته وقتی متعجب شدم این متعجب شدن پس از آن بود که متعجب نبودم ، چون تا آن وقت خبر را نخوانده بودم. وقتی که خبر را خواندم خبر را خوانده بودم دیگر. به عبارتی دیگر ، اگر مثلا یک گزارش نویس بی بی سی در باره ی متعجب شدن من گزارش می داد این طور می نوشت :
سخیداد هاتف مزخرف نویسی که قبل از مرگ اش گاهی متعجب می شد حالا در کمال تعجب دیگر متعجب نمی شود چون پس از خواندن خبر گریه آور ما از شدت خنده مرده است. 

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

فهم و صداقت ات ما را کشته

آقای کرزی گفت : خارجی ها پس از تامین منافع خود از افغانستان می روند. بی بی سی

عده ی زیادی گفتند : نه ، نمی روند. کرزی گفت : می روند. آن ها گفتند : نه ، نمی روند. کرزی دهان خود را خوب به میکروفون نزدیک کرد و گفت : می روند. به خدا می روند. در میانه ی همین اصرار و انکار بود که ناگهان منافع خارجی ها تامین شد و هیچ کسی از جای خود تکان نخورد. آن ها ( یعنی همان منکران) گفتند : نگفتیم که نمی روند؟ کرزی پاسخ داد : حتما منافع شان تامین نشده که کسی نرفت.
ماه ها رفتند و سال ها گذشتند و روزی میرویس کرزی از پدر خود پرسید : پدر جان ، خارجی ها چه وقت از افغانستان می روند؟
کرزی: بچیم ، هر وقت منافع شان تامین شود می روند.
میرویس: پدر جان ، منافع چیست؟
کرزی: Interest, Interest
میرویس : خوب ، تامین کنید که بروند.
کرزی: چرا تو اصرار داری که خارجی ها بروند ؟
میرویس ( با چشمان گریان) : به خاطری که من نمی خواهم خارجی شوم. من نمی خواهم غلام پاکستان شوم. به خدا این وطن و بدبختی هایش را که می بینم دلم می شود به زیر خاک در آیم...
کرزی: بچیم ،تو هم خاصیت های سابق مرا گرفتی. من همین حرف ها را گفتم که کاکایت را در نیویورک تحت تعقیب قرار دادند.
میرویس : من فردا بیل می گیرم و این وطن را آباد می کنم...
کرزی: ووی چه گپ است؟ وطن را آباد می کنم. برو گم شو از پیشم. حالی روزگار فامیلی ما بد است که تو ... بیل می گیرم ، بیل می گیرم. برو گم شو.

چند سالی گذشت و میرویس کرزی در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد و انجنیر اسدالله اسدالله رقیب خود را شکست داد. اسدالله اسدالله مدعی شد که تقلب شده اما همه ی ناظران داخلی و خارجی گفتند : می دانیم ولی خداوند صابران را دوست می دارد. میرویس کرزی در اولین روز ریاست جمهوری خود برای مردم افغانستان سخنرانی کرد و گفت : قرار است تا سه سال دیگر ۷۹ کشور از ۱۳۴ کشور جهان نیروهای خود را از افغانستان خارج کنند. اما ای مردم شریف کشور ! کشور های باقی مانده خارجی هستند و تا منافع شان تامین نشود خارج نخواهند شد. میرویس کرزی در حالی که اشک می ریخت گفت : الحمدالله یوتیوب هست . بروید ببینید لذت ببرید. این وطن همین طور هست که هست. توریالی پسر من خارجی شده.