۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

نی نی ، هرگز هرگز !

- رئیس " مرکز ِ دفاع از دایروی بودن نقشه ی افغانستان" گفت : درست است که بعضی جاهای این نقشه کمی کج و معوج اند ، اما حقیقت آن است که نقشه ی کشور ما کاملا دایروی است. وی گفت که بعضی دشمنان افغانستان سعی دارند با نشان دادن بعضی دندانه ها بر کناره های شرقی ، غربی ، شمالی و جنوبی این نقشه دایروی بودن این نقشه را زیر سوال ببرند ، اما ما از ملت افغانستان می خواهیم که بیدار باشند.

- وزیر اقتصاد کشور گفت : درست است که یک سیر کچالو به قیمت سه صد افغان خرید و فروش می شود ، اما این برای کسانی یک مشکل است که پول نداشته باشند. ما به هیچ وجه نمی پذیریم که ملت پولداری نیستیم. وی در توضیح این موضع خود اضافه کرد : نمی پذیریم دیگر. عادت نداریم که قبول کنیم.

- سخن گوی " انجمن حمایت از گرمای قندهار" به خبرنگاران گفت : این که بعضی فکر می کنند قندهار گرم است ، ناشی از بی معرفتی آن افراد است. وی گفت : اکثر این افراد از مناطق سردتر به قندهار می آیند و قندهار را گرم می یابند. در حالی که اگر همین افراد از جهنم بیایند ، از هوای قندهار لذت خواهند برد. وی خاطر نشان کرد * که بر اساس قانون نسبیت هوای قندهار مطلقا گرم نیست.

- و سرانجام همایون حمید زاده سخن گوی دولت گفت: " ما می پذیریم که یک دولت در حال بازسازی، جوان و در حال رشد هستیم، ولی این را به هیچ وجه نمی پذیریم که یک دولت ضعیف داریم" (بی بی سی).

* در لغت نامه ی دهخدا آمده است : خاطرنشان کردن روشی افغانی برای ذهن نشین کردن موضوعات مهم است. در این روش ، اول چیزی را به کسی می گویند و بعد برای آن که موضوع مذکور در خاطر آن فرد بماند مشتی بر فرق او می کوبند تا در مغز او علامت و نشانی از تجربه ی آن درس ایجاد شود. در نتیجه هرگاه که شخص مذکور بخواهد آن موضوع را به یاد بیاورد آن نشان ِمغزی فعال می شود و به این پروسه " حافظه ی خاطرنشانی" می گویند. بعضی از آموزگاران معتقد اند که نهادن قلم در میان دو انگشت متعلم و فشار دادن آن انگشتان بر همدیگر روشی کار آمد تر است. الله اعلم بالصواب.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

یکی از بزرگان جمله ای مشابه این مفهوم گفته است: "دنیا در حال تغیر نیست،این اندیشه های ماست که نسبت به دنیا در حال است."
امادر افغانستان بر عکس مفهوم است. اول دنیا تغیر میکند،و بعد اندیشه های ما را تغیر میدهند!.
آقای دهخدا راست گفته است. اما اگر چنین میگفت درست تر بود که: اول چنان بر فرق مردم میکوبند " چنان قتل عام منکنند،و چنان هر کدام به نوبت خود کاسه های سر مردم بومی این خاک را تیل داغ منکنند، و چنان کله منار ها میسازندو چنان آدم میخورند که تا حال از چشمان شان وحشت میبارد، و این منحط به یک دور تاریخیست و وقتی دوره ای این خان ها و خان سالاری های منحط قبیلوی ای وحشی به پایان میرسد دوره ای خان سالارهای روشنفکران میرسد،خان سالارهای روشنفکر هم به نوبه ای خود از خوردن آدم ها دریغ نمیکنند.و در همین گیر و دار هاست که حوصله ای خداوند سر میرود زیرا کفر: خلق و پرچم و شوله ای و ... مردم را از او دور کرده نسبتا،اینجاست که خداوند انسان های بر گزیده ای را از میان مردم افغانستان به پیامبری خود بر میگذیند،پیامبران بر گذیده ای خداوند از پس کوه های اقغانستان و بعد کابل ظهور میکند،وقتی وارد شهر کابل میشوند به خاطر رضای پرورد گارشان حتی رحمم مادران را می دررند و طفل اش را ذبح میکنند واز خون رحم همان مادر بر دیوار خانه ای همان مادر می نویسد "یادگاری گل اغا" و بعد اموال خانه ای همین مادر بر دوش پسرش و شوهرش در بازار سیای کابل به فروش میرسد و در پنجشیر و شمالی و پغمان برده میشود و وقتی همین پدران پیر در زیر سنگینی بارها ناتوانی میکنند پاهای شان سیخ داغ میشوندکه هنوز این داغ ها بر پاهای پدران ام شهادت میدهد.و جالب اینجاست که این همه جنایت در همین شهر کابل و در پنج کیلومتری مرکز خلافت پیامبران اسلام، بر مردم عام"غرب کابل" و "افشار" صورت می گیرد. آری و چنان گوشت و خون آدم میخودند که یاد روزگاران ستم های طالبان را به یاد فراموشی میسپارد، تازه طالبان که فقط سر میبرند رحم که نمی دررند. و طالب پیامبر بر گذیده تر که ما خود میبینیم که چگونه انسان ها را به نام خدای شان ذبح شرعی میکنند. و چگونه پیامبری میکنند." آری چنان بر فرق مردم میکوبند و چنان حافظه ها و خاطره ها و درس های تیل داغی میدهند که تا زنده باشند از یاد نبرند. و بعد چیز های! به مردم می گویند که بدون چون و چرا پذیرفته میشود. و هر گاه یادی از آن چیز ها میشود،از ترس و وحشت موی بر بدن مردم سیخ میشود. آری این رسم آدم خوری طالب ها یک رسم تازه نیست بل این یک میراث تاریخی و باباییست است در وطن ما، اما زیر عنوان های دگرگون.
اینجاست که اندیشه های ما توسط ارگان های غیر ارادی! یعنی به صورت غیر ارادی ! خود کار تغیر میکنند. و این جاست که دیگر لازم نمی افتد که برای تغیر اندیشه های سال ها و بل قرن ها کار و تلاش صورت گیرد. و درست در همین جاست که دنیا در نظر ما تغیر میکند نه اینکه اندیشه های ما نسبت به دنیا تغیر میکند. و ما همچنان فقط نظاره گریم و منتظر.
آقای هاتف شما با نوشته های تان بعضی ها را میخندانید و بعضی ها را میگریانید نمیدانم چه حکمتی در قلم شما نهفته است.کاپی نوشته های " و یک اشاره" تان را تا حال میخوانم. تا بحال از آنها می آموزم . نویسا باشید. فقط از شما نوشتن میخواهیم . وای از آن روزی که شما ننویسید. من تا حال غیر از وبسایت شما وب سایتی برای خواندن نیافته ام. و میدانم که 99 فیصد نقد ها بر نوشته های تان صرف آیینه های خود بزرگنماییست.من میدانم که نوشتن خیلی مشکل است و حضور کلمه به کلمه ای عاطفی و احساسی و عقلی و درد و مسولیت میطلبد از نویسنده. معذرت میخواهم از دوستان میدانم که این پنجره جای سخن های طولانی نیست.

ناشناس گفت...

دوست عزیز آقای رسالت
تشکر از نظر تان و نگاه مثبت تان نسبت به نوشته های من. فعلا کمی مریض ام و متاسفانه نمی توانم با دوستان به صورتی مداوم به گفت و گو بپردازم. منتظر نقد و نظرهای آینده تان هستم.
تشکر

ناشناس گفت...

ببخشید از این که یک کلمه مهم را در" نقل قول" بالا فراموش کرده ام.اینکه:این اندیشه های ماست که نسبت به دنیا در حال "تغیر" است.

ناشناس گفت...

آقای هاتف سلام
راستی آقای هاتف آدرس ایمل و شماره تلفون تانرا نداریم اگه برای تان زحمت نمیشه ده ای آدرس بفرستین"hadiresalat@yahoo.com". تشکر

ناشناس گفت...

با سلام
آدرس ای میل ام این است :
haatef@hotmail.com
تشکر

ناشناس گفت...

درود
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
سالها با بهروزی پذیرای آیین نوروز باشید.

ناشناس گفت...

سلام هاتف جان امید است سلامت باشی
دیریست در ریخته ها نمیریزی.
سلامت باشید