چنان که می دانید در روزهای اخیر شایع شد که بعضی از اعضای ارشد حکومت افغانستان از سازمان "سیا" پول می گیرند . به طور مشخص آقای ضیا صالحی - عضو شورای امنیت ملی افغانستان- متهم شد که برای امریکا جاسوسی می کرده. خبرگزاری ریخته ها برای روشن شدن این موضوع با آقای ضیا صالحی تماس گرفت و از ایشان خواست که کمی ابهام زدایی کنند. آنچه می خوانید متن این گفت و گو است که از تلفن پیاده شده :
ریخته ها: سلام علیکم آقای صالحی
صالحی: والیکمسسلام
ریخته ها: آقای صالحی شما متهم به جاسوسی شده اید , نظر شما چیست؟
صالحی: به نظر شما نظر من چیست؟ عجب آدمی هستید شما.
ریخته ها: من فکر می کنم که شما این اتهام را مردود می دانید.
صالحی : بر عکس , من قبول دارم که برای سیا جاسوسی می کردم. پول خوبی هم می دادند.
ریخته ها: به نظر شما این کار تان اخلاقا کار درستی بود؟
صالحی : ببین برادر , شما مثلی که فکر می کنید کار دولت و سیاست با اخلاق پیش می رود.
ریخته ها: خیلی خوب. اجازه بدهید سوال ام را از زاویه ی دیگری طرح کنم. آیا این که شما اتهام جاسوسی را می پذیرید شما را دچار مشکل نمی کند؟
صالحی : حتما دچار مشکلات زیادی می کند. همین امروز آقای اسپنتا مشاور امنیت ملی رئیس جمهور گفت که اگر کسی برای کشورهای خارجی جاسوسی کند مجازات خواهد شد.
ریخته ها: پس چه طور شد که شما به این ساده گی حاضر شدید این اتهام را بپذیرید؟
صالحی : من به این نتیجه رسیدم که باید حقایق را به مردم افغانستان بگویم. این است که از خود شروع کردم و به امید خدا در روزهای آینده از بعضی حقایق مهم تر در درون دولت افغانستان نیز پرده بر خواهم داشت.
ریخته ها: با این حساب.... هلو ! هلو! هلو! .....
در اینجا تلفن قطع شد. ما طبق معمول شروع کردیم به دشنام دادن به کارت تلفن " ارتباط". بعدتر هر چه کوشش کردیم که دو باره با آقای صالحی تماس بگیریم موفق نشدیم. هر بار که زنگ می زدیم یک پیام کامپیوتری می گفت : " شماره ی مورد نظر شما از ساحه خارج می باشد". حیران می شدیم. ساحه ی پوشش تلفن های افغان بیسیم مگر چند متر است؟
به هر حال , این بار تلاش کردیم موضوع را با وحید عمر سخنگوی دولت در میان بگذاریم.
ریخته ها: سلام آقای عمر. ما فکر می کردیم که تلفن شما هم از ساحه خارج می باشد.
عمر : سلام علیکم. نه , نه . تلفن من حتا در غار "توره بوره" هم کار می دهد.
ریخته ها: در غار توره بوره؟
عمر: بلی. چند روز پیش معاون معاون من رفته بود به آنجا و موبایل مرا هم با خود برده بود. من زنگ زدم صحیح آنتن می داد.
ریخته ها: ببخشید معاون معاون شما برای چه آنجا رفته بود؟
عمر: داستان اش طولانی است.
ریخته ها: من حاضرم این داستان را بشنوم.
عمر : من کل داستان را می گویم به شرطی که در وقت انتشار آن سانسورش نکنید , چون در این ماجرا پای مقامات بسیار بلند پایه ی دولت هم در میان است.
ریخته ها: قول می دهیم سانسور نکنیم. حالا بفرمایید... هلو ! هلو! هلو!
قطع شد. ناگزیر شدیم به آقای اسپنتا زنگ بزنیم.
ریخته ها: آقای اسپنتا سلام.
اسپنتا: من افشا می کنم. از سیر تا پیاز اش را افشا خواهم کرد. من ملاحظه ی هیچ کسی را ندارم. حتا بالاترین مقامات را هم افشا...
ریخته ها: هلو ! هلو!
چرا قطع می شود؟
این بار به یکی از پیاده های دفتر محافظان رئیس جمهور ( به نام زینو ) زنگ زدیم و از او خواستیم که توضیح بدهد چرا تلفن ها در کابل خوب کار نمی کنند.
ریخته ها: سلام برادر جور استی؟
زینو : سلام
ریخته ها: برادر گل ما هر چه زنگ می زنیم قطع می شود. چه خبر است در کابل؟
زینو : هیچ. تلفن های ما که مشکلی ندارند.
ریخته ها: شما هم خبر شدید از این قضیه جاسوسی ماسوسی؟
زینو: بلی. ما شب و روز همین جا هستیم دیگر.
ریخته ها: جاسوس ها را دستگیر کرده اند؟
زینو: اول دستگیر کردند اما آن ها تهدید کردند و آزاد شدند.
ریخته ها : جاسوس ها دولت را تهدید کردند؟
زینو : بلی. این تعجب دارد؟
ریخته ها: خوب. این خیلی عجیب نیست که یک جاسوس دولت را تهدید کند؟
زینو : نوچ ! هیچ عجیب نیست.
ریخته ها: بسیار خوب . چه قسم تهدید کردند؟
زینو : من دقیق اش را نمی دانم. اما شنیده ام که گفته اند که اگر آن ها را آزاد نکنند آن ها تمام پرده های قصر ریاست جمهوری را بر داشته و با خود خواهند برد.
ریخته ها: این تهدید مزخرف است. اولا کسی نمی تواند پرده های قصر را بردارد و با خود ببرد. ثانیا گیرم که کسی بتواند این کار را بکند یکی دو پرده که چیزی نیست.
زینو: نمی دانم. ولی باور کنید تا وقتی که جاسوس ها تهدید های دیگر می کردند کسی از آن ها نمی ترسید. اما از وقتی که پای پرده را به میان آوردند همه آزاد شدند. حتما در پرده ها چیزی هست دیگر.
ریخته ها: تشکر از شما زینو جان.
زینو: تشکر.
حالا ما تمام کارشناسان خبرگزاری ریخته ها را جمع کرده ایم که اهمیت پرده ها را تحلیل کنند. اما عقل هیچ کس به جایی نمی رسد.
ریخته ها: سلام علیکم آقای صالحی
صالحی: والیکمسسلام
ریخته ها: آقای صالحی شما متهم به جاسوسی شده اید , نظر شما چیست؟
صالحی: به نظر شما نظر من چیست؟ عجب آدمی هستید شما.
ریخته ها: من فکر می کنم که شما این اتهام را مردود می دانید.
صالحی : بر عکس , من قبول دارم که برای سیا جاسوسی می کردم. پول خوبی هم می دادند.
ریخته ها: به نظر شما این کار تان اخلاقا کار درستی بود؟
صالحی : ببین برادر , شما مثلی که فکر می کنید کار دولت و سیاست با اخلاق پیش می رود.
ریخته ها: خیلی خوب. اجازه بدهید سوال ام را از زاویه ی دیگری طرح کنم. آیا این که شما اتهام جاسوسی را می پذیرید شما را دچار مشکل نمی کند؟
صالحی : حتما دچار مشکلات زیادی می کند. همین امروز آقای اسپنتا مشاور امنیت ملی رئیس جمهور گفت که اگر کسی برای کشورهای خارجی جاسوسی کند مجازات خواهد شد.
ریخته ها: پس چه طور شد که شما به این ساده گی حاضر شدید این اتهام را بپذیرید؟
صالحی : من به این نتیجه رسیدم که باید حقایق را به مردم افغانستان بگویم. این است که از خود شروع کردم و به امید خدا در روزهای آینده از بعضی حقایق مهم تر در درون دولت افغانستان نیز پرده بر خواهم داشت.
ریخته ها: با این حساب.... هلو ! هلو! هلو! .....
در اینجا تلفن قطع شد. ما طبق معمول شروع کردیم به دشنام دادن به کارت تلفن " ارتباط". بعدتر هر چه کوشش کردیم که دو باره با آقای صالحی تماس بگیریم موفق نشدیم. هر بار که زنگ می زدیم یک پیام کامپیوتری می گفت : " شماره ی مورد نظر شما از ساحه خارج می باشد". حیران می شدیم. ساحه ی پوشش تلفن های افغان بیسیم مگر چند متر است؟
به هر حال , این بار تلاش کردیم موضوع را با وحید عمر سخنگوی دولت در میان بگذاریم.
ریخته ها: سلام آقای عمر. ما فکر می کردیم که تلفن شما هم از ساحه خارج می باشد.
عمر : سلام علیکم. نه , نه . تلفن من حتا در غار "توره بوره" هم کار می دهد.
ریخته ها: در غار توره بوره؟
عمر: بلی. چند روز پیش معاون معاون من رفته بود به آنجا و موبایل مرا هم با خود برده بود. من زنگ زدم صحیح آنتن می داد.
ریخته ها: ببخشید معاون معاون شما برای چه آنجا رفته بود؟
عمر: داستان اش طولانی است.
ریخته ها: من حاضرم این داستان را بشنوم.
عمر : من کل داستان را می گویم به شرطی که در وقت انتشار آن سانسورش نکنید , چون در این ماجرا پای مقامات بسیار بلند پایه ی دولت هم در میان است.
ریخته ها: قول می دهیم سانسور نکنیم. حالا بفرمایید... هلو ! هلو! هلو!
قطع شد. ناگزیر شدیم به آقای اسپنتا زنگ بزنیم.
ریخته ها: آقای اسپنتا سلام.
اسپنتا: من افشا می کنم. از سیر تا پیاز اش را افشا خواهم کرد. من ملاحظه ی هیچ کسی را ندارم. حتا بالاترین مقامات را هم افشا...
ریخته ها: هلو ! هلو!
چرا قطع می شود؟
این بار به یکی از پیاده های دفتر محافظان رئیس جمهور ( به نام زینو ) زنگ زدیم و از او خواستیم که توضیح بدهد چرا تلفن ها در کابل خوب کار نمی کنند.
ریخته ها: سلام برادر جور استی؟
زینو : سلام
ریخته ها: برادر گل ما هر چه زنگ می زنیم قطع می شود. چه خبر است در کابل؟
زینو : هیچ. تلفن های ما که مشکلی ندارند.
ریخته ها: شما هم خبر شدید از این قضیه جاسوسی ماسوسی؟
زینو: بلی. ما شب و روز همین جا هستیم دیگر.
ریخته ها: جاسوس ها را دستگیر کرده اند؟
زینو: اول دستگیر کردند اما آن ها تهدید کردند و آزاد شدند.
ریخته ها : جاسوس ها دولت را تهدید کردند؟
زینو : بلی. این تعجب دارد؟
ریخته ها: خوب. این خیلی عجیب نیست که یک جاسوس دولت را تهدید کند؟
زینو : نوچ ! هیچ عجیب نیست.
ریخته ها: بسیار خوب . چه قسم تهدید کردند؟
زینو : من دقیق اش را نمی دانم. اما شنیده ام که گفته اند که اگر آن ها را آزاد نکنند آن ها تمام پرده های قصر ریاست جمهوری را بر داشته و با خود خواهند برد.
ریخته ها: این تهدید مزخرف است. اولا کسی نمی تواند پرده های قصر را بردارد و با خود ببرد. ثانیا گیرم که کسی بتواند این کار را بکند یکی دو پرده که چیزی نیست.
زینو: نمی دانم. ولی باور کنید تا وقتی که جاسوس ها تهدید های دیگر می کردند کسی از آن ها نمی ترسید. اما از وقتی که پای پرده را به میان آوردند همه آزاد شدند. حتما در پرده ها چیزی هست دیگر.
ریخته ها: تشکر از شما زینو جان.
زینو: تشکر.
حالا ما تمام کارشناسان خبرگزاری ریخته ها را جمع کرده ایم که اهمیت پرده ها را تحلیل کنند. اما عقل هیچ کس به جایی نمی رسد.