۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

شما چرا این قدر کج فهم اید؟


مارشال محمد قسیم فهیم معاون رئیس جمهور افغانستان گفت که سخنان کرزی ( همان سخنان اش) تحریف شده است. مارشال فهیم کلاه اش را برداشت و با استفاده از حفاظ بیرونی مغز خود – که معروف به پوست سر است و اگر موی نداشته باشد می درخشد-  این گونه بر مساله  روشنی انداخت :
" این که رئیس جمهور گفته در صورت حمله ی امریکا یا هند بر پاکستان ما در کنار برادران پاکستانی خود خواهیم بود در رسانه ها غلط تفسیر شده. منظور آقای کرزی این بوده که ، که ، که که که،  که ، که که افغانستان کشوری است محاط به خشکه و صادرات آن عبارت می باشند از ارتفاع کوه هندوکش و قروت اعلی و در قرآن کریم گفته شده که مومنین برادران همدیگر اند و چو عضوی زند یک گپِ نا به کار ، دگر عضو ها را نماند قرار ".  
یکی از خبرنگاران خارجی که از این توضیحات مارشال فهیم چیزی نفهمیده بود پرسید : " ببخشید جناب مارشال ، ولی آقای کرزی به صراحت گفته است که اگر میان پاکستان و کشور دیگری جنگ در بگیرد – مثلا میان پاکستان و هند یا پاکستان و امریکا- افغانستان از پاکستان حمایت خواهد کرد. این سخنان آقای کرزی خیلی روشن اند. شما چه طور می گویید که از گفته های ایشان برداشت غلط شده؟".
مارشال فهیم در پاسخ آن خبرنگار – که بر خلاف انتظار مسلمین جهان نه چشم آبی داشت ، نه پتلون خاکی، نه کفش های چرمی پاره پاره و نه گدی پلاستیکی  را پسر عزیزم خطاب می کرد- گفت : " منظور رئیس جمهور این بود که افغانستان برادر پاکستان است. ما یک مثل داریم که می گوید سگ زرد برادر شغال است. البته این فقط یک ضرب المثل است. ما به محتوای آن کار داریم که خیلی صمیمانه است و باعث همزیستی و تفاهم می گردد. این طور نیست که در این ضرب المثل خدای نخواسته ما سگ باشیم یا برادران پاکستانی ما شغال باشند. منظور این است که حتا اگر ما سگ باشیم و پاکستان شغال باشد – و البته این فقط از باب مثال است-  سگی ما و شغالی پاکستان نباید باعث شود که ما برادری خود را فراموش کنیم. درست است که افغانستان سگ زرد نیست و پاکستان شغال نیست، اما برای افاده ی منظور فرض کنید که قبول کنیم که ما سگ هستیم و پاکستان شغال. یا فرض کنید برادران ایرانی ما روباه هستند. یا فرض کنید برادران عرب ما گاو میش باشند. یا بگوییم چینی ها شادی هستند. این ها را می توانیم مثال بدهیم. منظور رئیس جمهور این بود که ما اگر سگ باشیم یا شغال یا موش یا گرگ یا کرگدن یا گاومیش به هر حال برادر هستیم و فلاسفه اثبات کرده اند که انسان هم در اصل حیوان می باشد. ما الحمدلله همه در اصل حیوان می باشیم.  و البته ما نمی گوییم که ما سگ هستیم یا پاکستانی ها شغال هستند. فقط...". بر اساس گزارش ها وقتی که خبرنگار خارجی فوق الذکر به این قسمت از سخنان مارشال فهیم رسید ، نعره ی هولناکی کشید و سر به بیابان گذاشت و از بس که نمی دانست چه کار کند به یک عارف وارسته تبدیل شد.

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

ای برادر من فدای موشک ات


"حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان گفته است که در صورت آغاز جنگ میان آمریکا و پاکستان، کشورش از پاکستان حمایت خواهد کرد( بی بی سی)". کرزی گفت که پاکستان برادر افغانستان است و برادر به برادر خیانت نمی کند.

بدان اسعدک الله تعالی فی مملکتان ( افغانستان و پاکستان) که برادر بر چند قسم بود : تنی است و ناتنی است و دینی ، راضی است و ناراضی است و کمی تا قسمتی راضی. و هر یک از این اقسام را قسم های دیگر بود که یحتمل شرح خواهند شد به حول پروردگار. 

برادر تنی : برادر تنی مر مذکر مفردی را گویند که با شخص در والد و والده یا پاپا و مامی شریک باشد. معمول باشد که برادران تنی به سن صباوت و خاکبازی نزاع بسیار کنند و تنبان های همدیگر پوشند و بر یک تشک دو بالشت نهند در دو سر،  و شب ها زیر یک لحاف خسبند. نیز رسم غالبه است که چون برادران تنی بالغ گردند پیوسته به همدیگر چپ چپ نگاه کنند و سخنی میان ایشان نرود به نرمی. ایضا قانون باشد که در عروسی همدیگر جست زنند و خیز نمایند و از خویشتن خوش حالی در کنند ، اکثرا به ریا یا از سرِ زور داده گی – حق تعالی داند. 

برادر ناتنی: و آن برادری باشد از زوجات ثانی و ثالث و رابع ابوی . این برادر به اسم برادر باشد و نه به صفت؛ به صفت دشمن باشد. چندان که به گاه تقسیم کردن میراث  ناتنی ها پالان خر نیز به دو نیم کنند چنان که ثبت افتاد میان داوود و سلطان ( از ناتنی های سده ی بیست و یکم عیسوی). 

برادر دینی: برادری است به تناوب محتشم و مخوف. چون حق تعالی خواهد که رمه یی از افراد مذکر را در مکانی گرد آورد و خواهد که ایشان همدیگر را به طرفه العینی پاره پاره نکنند میان شان عقدی در افکند از اخوت دینی. برادر دینی خود بر دو قسم باشد: یکی آن که در محشر پدید آید و تا آن گاه مسلمین شلغم تناول کنند برای صحت شان به غایت نیکو است. دیگری آن که چون در امت اسلامی دخول کند شیعه ی ملحد و سنی کافر در گیتی نماند عجل الله دخوله الشریف. 

برادر راضی: قسمی از برادران حامد کرزی.  و این برادری بود شریک دزد و یار قافله ، عاشق پورن و برپا دارنده ی نافله. این قسم برادر ریش از بن نتراشد که داند چرخ فلک پیوسته دموکرات نباشد. دایم گوید که واسکت انتحاری افسانه یی بیش نبود. چون گویی " طالب" گوید : " جالب ! طالب چه باشد من نشناسم". این قسم برادر هم وزیر بود و هم مشاور و در کلیه مجالس خفیه ی حکومتیه حاضر. 

برادر ناراضی: برادر آزرده را گویند. ایضا برادر کرزی. از صفات این برادر یکی آن بود که چون بیند ضعیفه یی هفتاد گز کرباس سیاه بر تن ندارد با تبر دو شقه اش کند الله اکبر گویان. این برادر اندکی تند مزاج بود. دیگر صفت اش آن بود که دایم واسکت پوشد و حمد خداوند گوید و چون کاه و علف اش به موقع نرسد غضبناک گردد و بوع زند و واسکت خویش انفجار دهد و به بهشت رود. سبحان الله. غیرت اش ورد زبان ها بود. چون مذاکره کند روده های اش به هر سو پخش گردند. سخت زیبا بمیرد. سبحان الله. مردن اش ورد زبان ها بود. و اگر خواهد که دیگر کارهای نیکو کند باز روده های اش به هر سو پخش گردند. سبحان الله. همه از عقل اش و نیز از روده های وی در حیرت. 

برادر کمی تا قسمتی راضی:  اسم اش پاکستان باشد. اکثر راضی بود. هر ماه هفت صد موشک به خانه ی برادر خود کرزی فرستد. کرزی گوید : " باز زدند؟ شاید نزده باشند". از کرزی نقل است که فرمود: " اگر امریکی حمله کرتاهی پاکستان همارا برادر هی. لوگ بولی ما امریکی کی لئی فعالیت معالیت کرونگا . به به به به به خدا ما این گه خوردن نهی کرسکتاهو". ترجمه : ما مطمئن هستیم که پاکستان برادر ماست و رسانه ها بد می کنند که می گویند پاکستان بر خاک ما تجاوز کرده. وردک صاحب! همین طور نیست؟

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

بیایید بیایید که اخبار رسیده است


بی بی سی خبر داد که خانم سارکوزی- رئیس جمهور فرانسه- " یک دختر زاییده است". شوی این زنکه – که همان سارکوزی باشد-بعد از یک ساعت به زاییدن گاه رسید و گفت : " نمی زاید ، نمی زاید که زایید دختر می زاید". وی که به شدت ناراحت به نظر می آمد اضافه کرد : " چه کار کنم ؟ خانم های دیگران پسر به دنیا می آورند ، این زنکه برای من دختر زاییده است". آقای سارکوزی سپس کاغذی را از جیب واسکت خود کشید و چنین خواند :
آن کس که بزاید و نداند چه بزاید
آن به که در این عرصه تلاشی ننماید
گفتنی است که وب سایت بی بی سی فارسی در ویرایش تازه ی این خبر چنین آورده است : " زن سارکوزی این بار دختری پس انداخته است". 

چند ساعت بعد : متاسفانه بی بی سی بر خلاف تمام اصول روزنامه نگاری صمیمانه و شهروندی خبر را باز هم ویرایش کرده و این بار گفته که خانم سارکوزی دختری به دنیا آورده است. به دنیا که همه می آورند.  همان کلمه ی زاییدن بود که بی بی سی را از دیگر رسانه های ترش روی متمایز می کرد.

۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

طریقت فیصدیه


یکی از مقامات دولت افغانستان گفت که 30 درصد مردم افغانستان زیر خط فقر هستند. وی گفت که فعلا این سی در صد را داریم. اما اگر باد بیاید و خط فقر را تکان بدهد و بالا و یا پایین ببرد ، در آن صورت فیصدی مردم زیر خط فقر هم طبعا تغییر خواهد کرد.
از این خبر بد که بگذریم ، من به طور کلی عاشق آمار هستم. به " فیصد" که می رسیم عشق ام ده چندان می شود. راست اش ، این قدر آمار و فیصد که در افغانستان هست در هیچ جای دنیا نیست. علت اش هم این است که ما افغان ها عادت نداریم حرف های پا در هوا را به آسانی قبول کنیم. این است که پشت هم آمار و فیصد می دهیم. البته گاهی حتا در بحث های ِ فیصد ناپذیر هم آخر به فیصد می رسیم. مثلا در مجلسی بحث از این جا شروع می شود که چه گونه می توان وجود خداوند متعال را اثبات کرد. بعد از دو ساعت تبادل دلیل و برهان ناگهان متوجه می شویم که بر سر فیصد ها مشاجره می کنیم. یکی می گوید هفتاد و هفت درصد جمعیت افغانستان از قوم ماست. دیگری می گوید که ما یک و نیم میلیون هستیم که می شود پنجاه و چهار درصد کل جمعیت افغانستان. سومی فریاد می کشد که شما دو نفر صد در صد اشتباه می کنید و واقعیت این است که نیاکان من پیش از آن که حضرت  آدم متولد شود در اطراف باغ بالا به شکل رمه های گوسفند زنده گی می کردند و از بس که شیر می دادند تاریخ شان کاملا نابود شده. و این بگو مگو های سرشار از فیصدی هر لحظه داغ و داغ تر می شوند.  در این میانه ، آن که نیم درصد هم اثبات نمی شود حضرت باری تعالی است قندولک. باری ، بحثی در گرفته بود در این مورد که اگر روزی دولت افغانستان بخواهد پشاور و اتک را از پاکستان پس بگیرد ، آیا مردم افغانستان از دولت خود حمایت خواهند کرد؟ یکی از وطن پرستان حاضر در مجلس می گفت : صد در صد یقین دارم که نود فیصد مردم هزار فیصد به درستی این کار ایمان دارند و بنا بر این از دولت حمایت خواهند کرد.
من دوستی دارم که البته از جمع شما نیست ( شما که خودتان را می شناسید دیگر). این دوست من فیصدی همه چیز را می داند. مثلا می گوید که بیست درصد جرایم دنیا ناشی از کم خوابی است. یک در صد کودکانی که در ماه دلو متولد می شوند در چهل و نه ساله گی سکته ی قلبی می کنند. نود و نه در صد پاکستانی ها دزد اند. هشتاد و یک درصد زن های امریکایی فاحشه اند. هفتاد و هفت در صد مسلمان ها از بوی پیاز بد شان می آید. سی و نه در صد روغن های ایرانی از پلاستیک شیرین ساخته می شوند. البته من بر فیصدی هایی که او می دهد اعتماد دارم و مطمئن ام که آنچه او می گوید درست است. چرا که خدا بیامرز پدرش انسانی بسیار پاک و شریف بود و با آن که آدمی روشنفکر بود هرگز دروغ نمی گفت و خیانت نمی کرد.

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

این برادر پیش-رفته هم بوده


بر اساس گزارش های معتبر ، طالبان در استفاده از تکنولوژی های ارتباطی به مراتب از دولت افغانستان پیش رفته تر اند.  این را که شنیدیم نگران شدیم. نه این که از طالبان بد مان می آید. حاشا. بی عقل که نیستیم. حد اقل طالبان این خوبی را دارند که زنان را خانه نشین می کنند. وقتی که زنان خانه نشین شوند دیگر نمی توانند خرید کنند. در نتیجه ، آن هزینه ی کمرشکن خرید ِ خانم ها از دوش خانواده  برداشته می شود. البته گمان نکنید که من گرایش های ضد زن دارم و یا بر این باورم که زن ها هرگز به بازار نروند و خرید نکنند. این نیست. منظورم این است که مثلا چه ضرورتی دارد که آدم یک چنگگ پلاستیکی سفید بخرد و آن را در کنار در ِ ورودی خانه ی خود نصب کند تا بعدا بتواند گاه گاهی پوش ِ " پای پاک" را بر آن آویزان کند. اصلا پای پاک چرا باید پوش داشته باشد؟ یا شما سعی کنید منطق این کار را بفهمید : خانمی هفتاد و سه ساله افغانی یک آیس کریم غنچه یی پلاستیکی هفتاد کیلویی را به قیمتی گزاف خریده و در گاراژ خانه ی خود گذاشته. قد این آیس کریم پلاستیکی از قد من بلند تر است ( و البته باید اعتراف کنم که روی این آیس کریم – روی که نیست ، همان کله ی پیچ در پیچ اش-  از روی من زیباتر است) . وقتی از این خانم می پرسید که چرا چنان چیزی را در خانه ی خود آورده ، می گوید : " من خرد سال که بودم آیس کریم را خیلی خوش داشتم و به همین خاطر این را خریدم". آخر این منطق است؟ خیال می کند آوردن عبارت ِ " به همین خاطر" گپ اش را واقعا منطقی می کند. همه ی زن ها این قسمی اند.
  بلی. آها ! حرف بر سر این بود که طالبان در استفاده از تکنولوژی نسبت به دولت افغانستان پیش رفته تر اند. ما نگران شدیم اما باور نکردیم. این شد که گفتیم برای رفع نگرانی خود یک مقام دولتی را پیدا کنیم تا مگر او به ما اندکی اطمینان خاطر بدهد. همیشه این طور است ، نیست؟ مثلا متوجه می شویم که از آن کاکل های پرپشت که بر پیشانی خود داشتیم دیگر خبری نیست و زود است که نسل آن سه صد و چهارده تار مویی هم که بر فرق مان مانده منقرض شود ، به هر کس می رسیم می گوییم: " بعضی فکر می کنند که مو خیلی مهم است ، ابرو خیلی مهم است. به نظر من اخلاق مهم تر است. نیست؟ چه فایده که یک نفر موی خوب داشته باشد اما شب و روز دزدی کند. این طور نیست؟". تلاش می کنیم هر طور شده خود را آرام کنیم. نه که همه ی کسانی که موی خوب دارند ، دزد و بد اخلاق اند؟ می دانیم دیگر. شما یک نفر را نشان بدهید که موی خوب داشته باشد و آدم نکشته باشد.  
بلی ، سعی کردم یک مقام دولتی را پیدا کنم و او برای من اثبات کند که طالبان در هر زمینه یی عقب مانده اند و کسی نباید نگران باشد. به چند وزارت خانه ای میل فرستادم. بالاخره پاسخی به این شرح دریافت کردم :
" سلام عرض می شود. این که گفته می شود طالبان از دولت ما پیش رفته تر اند کاملا درست است. مشکل این است که بسیاری از کسانی که به میهن عزیز ما افغانستان علاقه یی ندارند سعی می کنند طالبان را نیرویی بسیار واپس گرا یا خدای نخواسته مخالف دولت جلوه بدهند. اما خداوند جل و جلاله گواه است که طالبان همیشه کوشش می کنند افغانستان را به سوی پیشرفت سوق بدهند. اصلا ما چیزی به نام طالب نداریم. برادران ناراضی چرا. ولی ما به کسی طالب می گوییم که درس بخواند. کسی که تفنگ می گیرد طالب نیست. در ضمن کسی در مقابل دولت افغانستان تفنگ هم بر نداشته . درست است که یک عده هستند که هستند و هستند اما آن ها واقعا نیستند.  به همین خاطر اثبات شد که طالبان اصلا وجود ندارند و ما از آن ها تعریفی نداریم. گر چه باید قبول کنیم که آن ها اصلا واپسگرا نمی باشند و خیلی پیش رفته هستند و از تویتر و فیس بوک استفاده می کنند. و من الله فاروق. توفیق وردک".
نگرانی من رفع که نشد سهل است زیاد تر هم شد. این ولید سرور هم  ما را کشت با این آهنگ های اش. حبیب جان ! خاموش اش کن. یک میرمفتون بگذار که دل مان تلخ است.

۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

که جیش نیم شبی دفع صد بلا بکند


مجلس سنای افغانستان از حملات موشکی پاکستان به شدت انتقاد کرد. رئیس این مجلس در ملاقات با یک هیات دیپلماتیک انگلیسی گفت: " پاکستان ما را با موشک می زند. همسایه های ما همه مرده گاو اند". وقتی که مترجم این جمله ی رئیس سنا را برای هیات انگلیسی ترجمه کرد ، رئیس هیات با تعجب پرسید : " متاسفم. در اثر این حملات موشکی همه ی گاو های همسایه ی شما مرده اند؟". رئیس سنا که عصبانی شده بود ، گفت : " این مرده گاو مترجم غلط ترجمه می کند. چه قدر مرده گاو است. مرده گاو".

در خبری دیگر ، محمد صادق سفیر پاکستان در کابل تاکید کرد که پرتاب شدن موشک ها به داخل خاک افغانستان عمدی نبوده است. وی که به زبان فصیح فارسی دری صحبت می کرد، گفت : " این هزار و دو صد و نود موشک را ما در شما نینداخته ایم. خود شان آمده اند. یا این که ما انداخته ایم ولی قصد نداشته ایم بیندازیم".
تعدادی از نماینده گان مجلس سنا پیش نهاد کردند که به خاطر برون رفت از این وضعیت  بعد از این هر گاه که نام پاکستان در فیس بوک ذکر شود نماینده گان سنا از زدن " لایک" خودداری کنند و چیزهای دیگری بزنند. یکی از این نماینده گان که از غضب می لرزید فریاد زد : " من بعد از این هر وقت که نام پاکستان را در صفحه ی فیس بوک ببینم بر نام اش شاش می کنم". اما نماینده گان دیگر که بر عقلانیت سیاسی تاکید داشتند ضمن تقدیر از احساسات نماینده ی مذکور با این کار مخالفت کردند. یکی از آنان به خبر نگاران گفت : " ممکن است روزی به آن جا هم برسیم. اما فعلا سعی می کنیم منابع ملی مان را در چنین مواردی مصرف نکنیم". 

۱۳۹۰ مهر ۱۶, شنبه

پاسخ من به یک نقد


اخیرا این جانب مقاله یی نوشته بودم تحت عنوان " جیوپولتیک افغانستان در آیینه ی تاریخ". فردی به نام ج. کوهستانی آن نوشته ی مرا به اصطلاح نقد کرده است. چه نقدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این آقا گفته است که چرا من جیوپولیتیک نوشته ام و نه ژئوپولیتیک. عرض شود که این جناب کوهستانی ( که نمی دانم از کدام کوه آمده!!!!!) باید اول برود و فرق میان ج و ژ را در همان مکتب های کوهستانی – که ماشاء الله خیلی پیش رفته هم هستند- بخواند و بعد ... بگذریم.
نظری بیندازیم ( اگر چه ارزشی ندارد) بر نقد یا غوووووورررررس آقای کوهستانی. من در آن مقاله ی تحقیقی خود نوشته ام : " افغانستان در سال 1747 میلادی به منثه ی زهور رسید". آقای کوهستانی – که کاش از کوه هیچ پایین نمی شد- نوشته است :
" به نظر من در این جمله ی سخیداد هاتف منثه درست نیست و زهور هم باید به شکل ظهور نوشته می شد"(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
خوب. خوش حال شدیم. خیلی خوش حال شدیم آقای کوه نشین.  اولا شما این صلاحیت را از کجا پیدا کرده اید که برای ما دستور صادر بفرمایید. دوم شما یک بار چشمان مبارک تان را خوب بمالید و نوشته ی اکادمیسین اکرام نجیب زاده را بخوانید که در مورد همین نوشته ی من به نگارش در آمده است :
" مقاله ی جناب هاتیف را زیارت کردم. به فکر این حقیر این طور مقاله تا لحظه ی هذا در تاریخ افغانستان مکطوب نگردیده است. من به همه ی افغان ها و حتا غیر افغان ها توصیه زیاد می کنم که خواندن این نوشته تحقیقی اکادمیایی واجب تر از نان خوردن شب می باشد".
آقای کوهستانی جان! امیدوارم حالا اگر فرصت شده باشد و از کوه پایین شده باشید این نظر پروفیسور نجیب زاده را بخوانید و دیگر این قدر تندروی نکرده و با کلمات رکیک نوشته های این جانب را به اصطلاح نقد – هاهاها- نفرمایید. به قول شاعر :
سگ چو بیند یک مقاله در سراب
می شود آینده اش یک سر خراب
نقد سگ را شیر پاسخ می دهد
آبروی شیر را کی سگ برد
و الحق که در این جا شاعر با زبان رسای خود چه خوب به یاوه گویان جواب متین تهیه نموده است. خجالت هم برای انسان خوب است آقای جیم کوهی!