۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

تصمیم های سخیداد هاتف برای سال نو


سال نو خیلی دیر آمد. مبارک باشد.  من با خود عهد کرده بودم که وقتی نوروز بیاید آدم خوبی شوم و عادت های مزخرف خود را ترک کنم و به جای آن ها کمالات تازه یی کسب کنم. سال نو این قدر دیر آمد که قریب بود عهد خود را بشکنم. انتظار اراده ی آدم را سست می کند. این یک واقعیت است. قصدم از یاد آوری این نکته به هیچ وجه این نیست که در سال نو توجیهی برای عادت های بد خود داشته باشم. با وجود این سال نو واقعا دیر آمد و اگر چه دیر آمدن اش بر من و عهدی که با خود بسته ام چندان تاثیری نگذاشت ، اما این هم حقیقت دارد که ممکن است بعضی آدم ها واقعا حق داشته باشند که گله کنند یا آن چنان که باید بر سر عهد خود نمانند. البته من اراده ی محکمی دارم و آن چه گفتم اشاره یی به بعضی آدم های سست عنصر و بهانه جو بود.
این هم تصمیم های من برای سال نو شمسی:
1- من تصمیم جدی دارم که در سال نو – در صورتی که آسمان حتا یک لکه ابر هم نداشته باشد- هر صبح برای پیاده روی بیرون بروم و از این طریق به سلامت تن و روان خود کمک کنم.
2- در سال نو من به هیچ صورت وقت گران بهایم را صرف گشت و گذار در پهنه ی انترنیت نخواهم کرد و تنها به خواندن اخبار مهم اکتفا خواهم کرد. البته تردیدی نیست که اکثرا چیزهایی که در نگاه اول بی اهمیت و پیش افتاده می نمایند اهمیت بسیار دارند و نباید به این چیزهای ظاهرا کم اهمیت اما در واقع سرنوشت ساز بی اعتنایی کرد.
3- از نوروز امسال به بعد هرگز اجازه نخواهم داد که وزن ام از صد کیلو به صد و بیست کیلو برسد. حتا اگر بنا بر قانون ِ " بر خود سخت نگیرید" بگذارم که وزن ام به صد و بیست کیلو هم برسد ، هرگز اجازه نخواهم داد که حتا یک کیلوی دیگر بر وزن ام اضافه شود. دوستان عزیز! به شما هم توصیه می کنم که چربی های تان را زیاد نوازش نکنید ، خیلی زود پر رو می شوند و سر شانه ی تان بالا می شوند.
4- این کتاب را امسال تمام خواهم کرد. درست است که تعداد صفحه های این کتاب خیلی زیاد است ( 139 صفحه بدون محاسبه ی صفحات مآخذ و فهرست مطالب و...) اما دیگر بس است. سه سال پیش که از کتاب فروشی خریدم اش فکر می کردم که در همان دو سال اول بخوانم اش. امسال اگر چه گرفتاری ها زیاد اند ، ولی تمام اش می کنم ( خوش بختانه این کتاب عکس زیاد دارد).
5- امسال رابطه ام را با دوستان ام محکم تر خواهم کرد و بیشتر " در جویای احوالات" شان خواهم شد. این تصمیم قطعی من است. لیکن بعضی چیزها از کنترول آدم خارج اند و در مورد شان کاری هم نمی توان کرد. مثلا بعضی دوستان هر شش  سال شماره ی تلفن خود را بدل می کنند که مشکل ساز می شود. یا بعضی دوستان معمولا در ساعت هشت و پانزده دقیقه و سی و چهار ثانیه ی شامگاه – همان وقت که من برای شان زنگ می زنم- در خانه نیستند که در این مورد نباید گناه را به گردن بنده انداخت. همین دیروز به دوستی زنگ زدم و گفت : " فعلا داکتر دندان ام را پرکاری می کند می توانی نیم ساعت بعد زنگ بزنی؟". خوب ، این چیزها به روابط دوستانه لطمه می زنند دیگر. وقتی تو نمی توانی به داکتر ات بگویی که دندان ات را نیم ساعت بعد پر کند ، از دیگران توقع داری که بیایند و یخن داکترات را بگیرند؟
6- در صورتی که هیچ تحقیق دانشگاهی نشان ندهد که آنان که لباس های نو تر می پوشند افسرده تر اند ، من در سال نو همیشه لباس نو خواهم پوشید. البته منظور از نو همان پاک است و "پاک" هم یک مفهوم نسبی است که از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر معنای اش فرق می کند. در ضمن من در این گونه موارد خیلی اهل تسامح و مدارایم و همواره کوشش می کنم از تحمیل کردن عقاید دیگران بر لباس های خود پرهیز کنم.
7- من به عنوان یک روشنفکر که ذهن اش همیشه باز است و هرگز گرفتار دگماتیزم نمی شود هرگز اجازه نخواهم داد که  تصمیم های شش گانه ی فوق الذکر قدرت تفکر انتقادی مرا فلج کنند. بنا بر تفکر انتقادی هر یک از تصمیم های بالا می توانند نادرست اثبات شوند و بنا بر این تغییر بخورند. مثلا درست است که خواندن یک کتاب 139 صفحه یی ممکن است به پرورش فکری آدم کمک کند. اما این هم ممکن است که خواندن همان کتاب باعث شود که آدم دچار "کتاب زده گی مفرط"  شود و از واقعیت های روزمره ی زنده گی به دور بیفتد. اگر چنان خطری مرا تهدید کند ، طبیعی است که من به عنوان یک روشنفکر آن کتاب را نخواهم خواند و به این ترتیب خودم را از خطر کتاب زده گی نجات خواهم داد.

۱ نظر:

حسین عباسی گفت...

سال نو مبارک...
آخرسال همین مطلب را جهت یادآوری در قسمت نظر برایتان ارسال خواهم کرد.