در پی انتشار خبر سفر ِ یک هیات از حزب اسلامی به کابل بسیاری از مردم افغانستان تلاش کردند که بفهمند وضع از چه قرار است ، اما نتوانستند بفهمند. انصافا هم فهمیدن این چیزها سخت است ، نیست؟ وقتی رئیس جمهور مملکت بگوید که " این هایی که در مقابل دولت افغانستان می جنگند دشمنان ملت و برادران عزیز ما هستند که باید با آنان مذاکره کرد و به کمک نیروهای بین المللی بیخ شان را کند" دیگر فهمیدن سیاست افغانستان کار هر کسی نیست. اما زیاد نا امید هم نباید بود. خبرگزاری " ریخته ها" پس از روزها تلاش سر انجام موفق شد با خود آقای حکمتیار مصاحبه کند و از ایشان بخواهد که بر قضایا روشنی بیندازند ( مخصوصا که آقای حکمتیار در انداختن روشنی تجربه ی زیادی هم دارد). این هم متن گفت و گوی ما با ایشان:
آقای حکمتیار ، لطفا خود را معرفی نمایید.
دنیا تغییر کرد اما شما تغییر نکردید. من به این سوال کلیشه یی جواب نمی دهم. در ضمن همه ی مردم کابل مرا می شناسند.
ببخشید. دنیا چه تغییری کرده؟
جهان به سوی ترقی و تمدن گام بر می دارد. امروز مردم دنیا نگران محیط زیست اند و از منقرض شدن نسل ِ مارهای زرد در افریقا سخن می گویند. ما هنوز از " لطفا خود را معرفی نمایید" عبور نکرده ایم. این جای تاسف دارد.
ولی آقای حکمتیار ، شما و حزب تان در کنار طالبان در برابر همین دنیای مترقی می جنگید.
ما با دنیا نمی جنگیم. ما می خواهیم که کمونیست ها دوباره وارد دولت اسلامی نشوند. ما از اول هم گفتیم حالا هم می گوییم که تا جنرال دوستم در کابل باشد به کابل نمی آییم. مذاکره هم نمی کنیم.
آقای دوستم که فعلا قدرتی ندارد.
چه طور قدرت ندارد؟ ملیشه های اش در تمام کابل پراکنده اند و آقای احمدشاه مسعود هم از آن ها حمایت می کند.
ببخشید آقای حکمتیار ، منظور من از وضعیت فعلی است.
منظور من هم از وضعیت صد سال قبل نیست. من هم از همین حالا سخن می گویم. ما جهاد کردیم تا کمونیست ها را از مملکت بیرون کنیم. حالا که جهاد پیروز شده دو باره کمونیست ها ...
آقای حکمتیار ، من از دولت کرزی حرف می زنم...
از دولت ِ کی؟
هلو ، هلو ، هلو ، آقای حکمتیار؟
...
بلی ، بفرمایید.
ببخشید آقای حکمتیار چه شد؟
آقای حکمتیار کار ِ عاجل داشت رفت. من بدل ِ ایشان هستم. شما سوالی داشتید؟
بلی ، می خواستم از آقای حکمتیار بپرسم که آیا به مذاکره ی دولت و طالبان و حزب اسلامی امیدوار است یا نه ، اما ایشان به هجده سال پیش رفتند و شروع کردند به انتقاد از احمدشاه مسعود مرحوم.
خوب آقای حکمتیار خیلی دل اش درد دارد. هر کار می کنیم به زمان فعلی عبور کرده نمی تواند. شب ها از خواب می جهد و فریاد می زند : من ترا می خورم.
مخاطب ایشان کیست؟
نمی دانیم ، احتمالا همین زن های بی حجاب باشند که آبروی اسلام و مسلمین را برده اند. شما را به خدا یک لحظه فکر کنید که این زن هایی که در تلویزیون های آریانا و طلوع برنامه دارند چه می پوشند؟ این قدر جل و بل می کنند که آدم فکر می کند اینها آهن ِ چادر پوشیده اند و زیر آفتاب ایستاده اند.
خوب بگذریم از این بحث...
چرا بگذریم؟ فساد از همین جا شروع می شود.
خوب ، حرف شما درست است. ولی سوالی که من داشتم این بود که آیا حزب اسلامی واقعا حاضر است به دولت بپیوندد؟
ما هیچ وقت نگفته ایم که به دولت می پیوندیم. منظور از فرستادن هیات به کابل این بود که ببینیم در صورت خروج نیروهای خارجی از افغانستان کدام نقاط ِ شهر را راکت باران کنیم خوب می چسپد.
خوب می چسپد؟
بلی ، این اصطلاح را احمدی نژاد زیاد استفاده می کند. وقتی که حکمتیار صاحب مهمان آقای احمدی نژاد بود این اصطلاح را از او یاد گرفت و حالا ما هم از آن استفاده می کنیم.
پس شما حتا در صورت خروج نیروهای خارجی حاضر نیستید وارد دولت شوید؟
نه ، حاضر نیستیم. به نظر ما یک مسلمان واقعی باید با هر دولتی مخالف باشد. علت اش هم این است که دولت ها مجبوراند بر مردم حکومت کنند. بر مردم هم نمی توان درست حکومت کرد مگر این که مردم تا حدی از دولت راضی باشند. آن وقت دولت برای راضی نگه داشتن مردم از اسلام چشم پوشی می کند. مثلا مردم می خواهند که خوش باشند و رقص و ساز و آواز باشد و همه بخندند ، در حالی که این چیز ها در اسلام حقیقی جایی ندارند. اما دولت برای این که مردم را راضی نگه دارد با این چیزها کنار می آید و از همین جا اسلام در خطر می افتد. به همین خاطر ما یک دولت را نمی خواهیم اما به محض این که این یکی رفت ، دولت بعدی را هم با شدت بیشتر نمی خواهیم.
اگر دولت ِ کاملا اسلامی برقرار شود چه ؟
دولت امکان ندارد اسلامی شود. اسلام باید به صورت مستقیم حکومت کند ، چرا که اگر به شکل دولت ظاهر شود فاسد می شود و در نتیجه اسلام به خطر می افتد.
اسلام به صورت مستقیم چه گونه حکومت کرده می تواند؟
آسان است. مثلا شما همیشه یک بوتل تیزاب در جیب خود نگه می دارید. هر وقت که یک زن بی حجاب را دیدید آن را بر صورت او می پاشید. لازم نیست که آدم " وزارت تیزاب پاشی بر صورت زنان" ایجاد کند. هر کس به صورت فردی می تواند به وظیفه ی خود عمل کند. یا مثلا اگر فکر کردید که ممکن است مردی در سنین جوانی مرتکب عمل لواط شده باشد ، شش هفت چاقو به شکم اش می زنید و تکلیف دینی تان اجرا می شود.
ولی ممکن است شما اشتباه کرده باشید و آن فرد چنان کاری نکرده باشد.
خوب ، ما که وظیفه نداریم همه چیز را بدانیم. ما اگر احساس کردیم که مثلا یک زن فاحشه است می کشیم اش. این تکلیف دینی ماست. ممکن است آن زن فاحشه نباشد ، که در این صورت او هم زیانی نمی کند. چرا که بی گناه بوده و چون بی گناه کشته شده ، مستقیما به بهشت می رود.
سوال دیگر من این بود که ...
من باید بروم وقت ندارم.
فقط یک سوال کوتاه دارم.
نه من وقت ندارم. اگر می خواهید جواب آن سوال را بدانید باید خود را به شهادت برسانید.
به شهادت برسانم خود را؟
بلی . منظورم دفتر روزنامه ی " شهادت" ارگان حزب اسلامی است. به آنجا بیایید ، بقیه ی بحث را ادامه می دهیم.
روزنامه ی شهادت هنوز منتشر می شود؟
بلی. ولی فعلا به صورت شفاهی منتشر می شود.
خوب ، تشکر از وقت تان.
۵ نظر:
سلام
و اما بعد از سلام...
خنده،بهت،حیرت،غم و انزجار حس های بودند که در حین خواندن این مطلب طنز زیبا به من دست داد.
موفق باشید
سلام
و اما بعد از سلام...
خنده،بهت،حیرت،غم و انزجار حس های بودند که در حین خواندن این مطلب طنز زیبا به من دست داد.
موفق باشید
نوروز مبارک!
عالی بود عالی تر ازی نمیشه!
اگه از آدم زاده شده اند! اینه ایره میگن (خرفام کدن) دیگه جه می خواهند؟
انشااله توسط همی خر ها دین و مذهب ده کشور ما به اعتلای خود خواهد رسید...
این طنز فوق العاده بود! زنده باشید و سرسبز باشید!!!
ارسال یک نظر