اخیرا این جانب مقاله یی نوشته بودم تحت عنوان " جیوپولتیک افغانستان در آیینه ی تاریخ". فردی به نام ج. کوهستانی آن نوشته ی مرا به اصطلاح نقد کرده است. چه نقدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این آقا گفته است که چرا من جیوپولیتیک نوشته ام و نه ژئوپولیتیک. عرض شود که این جناب کوهستانی ( که نمی دانم از کدام کوه آمده!!!!!) باید اول برود و فرق میان ج و ژ را در همان مکتب های کوهستانی – که ماشاء الله خیلی پیش رفته هم هستند- بخواند و بعد ... بگذریم.
نظری بیندازیم ( اگر چه ارزشی ندارد) بر نقد یا غوووووورررررس آقای کوهستانی. من در آن مقاله ی تحقیقی خود نوشته ام : " افغانستان در سال 1747 میلادی به منثه ی زهور رسید". آقای کوهستانی – که کاش از کوه هیچ پایین نمی شد- نوشته است :
" به نظر من در این جمله ی سخیداد هاتف منثه درست نیست و زهور هم باید به شکل ظهور نوشته می شد"(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
خوب. خوش حال شدیم. خیلی خوش حال شدیم آقای کوه نشین. اولا شما این صلاحیت را از کجا پیدا کرده اید که برای ما دستور صادر بفرمایید. دوم شما یک بار چشمان مبارک تان را خوب بمالید و نوشته ی اکادمیسین اکرام نجیب زاده را بخوانید که در مورد همین نوشته ی من به نگارش در آمده است :
" مقاله ی جناب هاتیف را زیارت کردم. به فکر این حقیر این طور مقاله تا لحظه ی هذا در تاریخ افغانستان مکطوب نگردیده است. من به همه ی افغان ها و حتا غیر افغان ها توصیه زیاد می کنم که خواندن این نوشته تحقیقی اکادمیایی واجب تر از نان خوردن شب می باشد".
آقای کوهستانی جان! امیدوارم حالا اگر فرصت شده باشد و از کوه پایین شده باشید این نظر پروفیسور نجیب زاده را بخوانید و دیگر این قدر تندروی نکرده و با کلمات رکیک نوشته های این جانب را به اصطلاح نقد – هاهاها- نفرمایید. به قول شاعر :
سگ چو بیند یک مقاله در سراب
می شود آینده اش یک سر خراب
نقد سگ را شیر پاسخ می دهد
آبروی شیر را کی سگ برد
و الحق که در این جا شاعر با زبان رسای خود چه خوب به یاوه گویان جواب متین تهیه نموده است. خجالت هم برای انسان خوب است آقای جیم کوهی!
۷ نظر:
نوشته ی خوبی نبود. حتا می شود گفت که نوشته ی بدی بود.
اصولا نمیدانم چرا آقای هاتف دو وبلاگ دارد. چرا تمام نوشته هایش در همان رهانه پُست نمیشود و اگر ریختهها باید باشد چرا اصولا نام خود را در اینجا ذکر کند.
پاسخ نقد است دیگر. پاسخ نقد باید خوب باشد؟ این از این.
این که چرا این آقا دو وبلاگ دارد هزار و یک دلیل دارد. و همان یک دلیل آخری این است : این آقا دو کار می کند. در ریخته ها می ریزد ، در رهانه می رهاند و در برابر هیج کدام معاش نمی گیرد به حول و قوت پروردگار.
این جواب تان عالی بود.
سلام به هاتف غیبی. اومَید وارم که صحت داشته باشید. اما بعد اگر در جویای نظریات های بنده بوده باشید، من بعد به صفت یک خانینده جیدی آثاری شوماسر ازین تأریخ از گذاشتن علامت های تعجب زیاد و سوالیه های متوالی و نوشتن هاهاهای پشت به پشت در هر جایی- به خصوص در فیسبوک- واقیعن بیزار شدم. دیگر حتا دلم از کلمه مستطاب جناب هم بد شده و در فیسبوک هم به کسی پیشنهاد خاندن کودام مقاله را نمی دیحم!
باید ناگفته نگذارم که این کلماتی لعنتی که از قلمی شوما سر می زند برمنی سراپا تقصیر خیلی تأثیر به سزا دارد. از شوخی که بگذریم، عجب کردی که این جانوشتن را از سر گرفتی. دلم برای طنز و مطایبه به قول برادران و خواهران ایمانی ما در ایران، لک می زد.
با احتورام. آشنا
هردو تایتان واقعا هنگامه بر پا کرده اید یعنی آقای ج.کوهستانی و آقای هاتف آمریکایی! البته اصل خاکباد را آقای هاتف آمریکایی شروع کرده است که کلمات منثه و و زهور دیزاین کرده است و بعد آقای کوهستانی که علمیتش را نشان داده آقای هاتف آمریکایی با دشنام هایش ثقیله بارانش کرده است و خاک برسرش ریخته است.
پس من هم فهمیدم که شما دارای دو شخصیت هستید.یکی میریزد و یکی هم میرهاند.
ارسال یک نظر