۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

موثق ، اما بی تفسیر 18

شیر محمد کریمی یکی از مقامات وزارت دفاع افغانستان تایید کرد که ده ولسوالی افغانستان تحت کنترول طالبان اند. وی در پاسخ به این سوال که چرا دولت این مناطق را از تصرف طالبان بیرون نمی آورد گفت : " به جنجال اش نمی ارزد".

ما ضمن تشکر از صداقت نا به هنگام ِ مقام مذکور چند مورد دیگر را نیز ذکر می کنیم که می توانند شامل حکم " به جنجال اش نمی ارزد" شوند:


مورد اول : ریشه کن کردن فساد اداری

شما که مقام بالایی در دولت دارید به رئیس فلان اداره که طبیعتا از خویشاوندان تان است و مثلا به نام " رئیس زاهد" مشهور است دستور می دهید که دیگر رشوت نگیرد و به زیر دستان خود هم اجازه ندهد که رشوت بگیرند. رئیس مذکور در مجلس فاتحه ی خسر ِ خود این داستان را برای باجه ی خود نقل می کند. باجه اش خبر را به گوش خانم خود می رساند و خانم او ناگهان از شدت عصبانیت در می گیرد. چرا؟ به خاطری که رئیس زاهد به این خانم که دختر عمه اش می شود قول داده است که در ماه آینده که از فلانی رشوت گرفت برای پسر چهارده ساله ی این خانم یک بایسکل نو خواهد خرید. خانم مذکور تلفون را بر می دارد و به خانم رئیس زاهد زنگ می زند و ماجرا را برای او نقل می کند. خانم رئیس از شوهر خود می خواهد که کل قضیه را برای او تشریح کند. آن گاه این خانم به خانم باجه ی ریئس زاهد مشوره می دهد که به پدر شما زنگ بزند. خانم زنگ می زند و خطاب به پدر شما می گوید : " بابه جان ! ما زیاد به شما احترام داشتیم ولی پسر تان که ماشاءالله حالا صاحب قدرتی شده به رئیس زاهد شوهر من دستور داده که دیگر …". هنوز سخنان این خانم تمام نشده که پدر ِ شما به شما زنگ می زند و شما را عاق می کند. حالا ، آیا مبارزه با فساد اداری به جنجال اش می ارزد؟

اشاره : در ضمن اگر کدام مشکل منطقی در روابط این افراد کشف کردید لطفا از طریق ای میل به من اطلاع بدهید.


مورد دوم : برگزاری انتخابات

شما هزاران برگه ی رای دهی می سازید و به هزاران نفر معاش می دهید که انتخابات را برگزار کنند. مردم رای می دهند و شمارش آرا نشان می دهد که آن کس که امریکا زیاد علاقه مندش بود انتخابات را باخته است. ناظران امریکایی می گویند :

Shit! This sucks! Totally unacceptable

ترجمه : ما به رای مردم افغانستان احترام می گذاریم و خوش حال ایم که مردم این کشور پس از سال ها بدبختی و بی سرنوشتی حالا می توانند رئیس جمهور خود را به صورتی دموکراتیک انتخاب کنند ( متاسفانه به علت عقب مانده گی زبان فارسی در ترجمه ی مفاهیم دشوار ترجمه ی فوق یک کمی دراز شد).

آن گاه ، همین ناظران امریکایی به شما دستور می دهند که باید آرای مردم را احتیاطا بازشماری کنید چون ممکن است آرای فردی که انتخابات را برده است حتا از حدی که فعلا هست هم زیاد تر بوده باشد . شما با اکراه قبول می کنید. در بازشماری آرا ناگهان چند میلیون رای گم می شوند و فردی که در شمارش قبلی انتخابات را برده بود ، کاملا به آخر لیست می رود و همان کس که امریکا علاقه مندش بود رئیس جمهور می شود.

توضیح : ببخشید من می خواستم یکی از مصادیق " به جنجال اش نمی ارزد" را نشان بدهم. در مورد بالا – یعنی انتخابات- ظاهرا به جنجال اش می ارزد. درست است که بازشماری آرا سخت است ، اما رئیس جمهور بازنده را برنده کردن هم نتیجه ی اندکی نیست.


مورد سوم : ( شما که این نوشته ها را نمی خوانید. بنویسم هم نمی خوانید ، ننویسم هم نمی خوانید. بهتر آن است که ننویسم. به جنجال اش نمی ارزد).

۲ نظر:

reza گفت...

hahaha
shit
this sucks
very funny

mehrgan گفت...

in naweshta ha wa in labkhandi ke goshae labam yakh zada ra nmishawad naadida greft,hata agar hich chez ba hich janjali nayarzad ! sabz bmanid