۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

بشنو از وی چون حکایت می کند


در خبر ها آمده که کرزی گفته در صورتی که فشار غرب بر او ادامه پیدا کند او ممکن است به طالبان بپیوندد. البته منظورش " باز هم بپیوندد" بوده است.

بشنو از وی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کان زمان کز گله ام ببریده اند
در
نفیرم طالبان نالیده اند

سینه خواهم
پاره پاره از نفاق
تا بگویم شرح
شوق اختناق

هر کسی کو دور ماند از گله اش
فکر وصلت می زند در کله اش

من به پیش هر کسی گریان شدم
جفت ِ امریکا و پاکستان شدم

نزد این رفتم به یاری خواستن
کرد احساس سواری خواستن

پیش آن بردم نیاز خویشتن
گفت پیش آور چه داری در چپن   

هر کسی شد عاقبت بادار ِ من
شد دخالت ها بسی در کار من

شوق من سوی ِ امیر مومنان
آخر آمد از ته ِ دل بر زبان

عشق را نتوان نهان کرد ای پسر
خاصتا آن گه که عاشق هست خر

آتش است این اشتیاق و نیست باد
هر کسی این را نفهمد نیست باد

همچو من پر روی و بی باکی کی دید؟
همچو من چوتار و چالاکی کی دید؟

من حدیث راه ِ طالب می کنم
قصه ی جریان غالب می کنم

محرم این قصه غیر " بوش " نیست
از اوباما پکه هست و گوش نیست
  

سر  من بر هیچ کس مستور نیست
لیک فعلا حذف ِ من مقدور نیست
 
چون که گفتم من خودم هم طالب ام
با تمام جان و قلب و قالب ام

در گپ ما روزها بیگاه شد
کوه ِ دولت گوییا چون کاه شد

دولت ام گر رفت گو رو با ک نیست
رفتن اش بسیار وحشت ناک نیست

آن قدر دالر به بانک بنده هست
که به چندین نسل هم نارد شکست
  
جیب ِ من از پیسه بر افلاک شد
گرچه فرق ِ بنده از مو پاک شد
  
دالر ای محبوب ِ ما ،  ناموس ِ ما
ای تو اسلاموس و آیینوس ِ ما

تا تو باشی می توان هر چیز شد
ضد ِ طالب بود و طالب نیز شد

حکمت هر کار در دست تو هست
ای بسا همت که شد پیش ِ تو پست

چون نداند کار کرزی هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

۵ نظر:

انتظار گفت...

Wonderful
This is a real satire. I like the way you critisize these shortages.Please keep it up.
Regards,
Enteza

هاله بسر گفت...

salam
cheghadr shoma khub sher
ولش کن فارسی مینویسم... گوربابای کلاس.
دمت گرم، با این شعرت کلی حال کردم.

hamesha گفت...

priceless!

ناشناس گفت...

نام خدا

قلم شاعر صد ها بار برنده تر ای شمشیر است.

ادامه بدهید!

ناشناس گفت...

بهبه چی شاعر زیبا نویس.
همیشه شاد باشی.