۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

جمال ما فزونی می یابد

ما که اعلی حضرت سخیداد هاتف باشیم خیالات فرمودیم که رعایا را قدری مشوش نماییم. ما ماکولات را به غایت دوست داریم و به تفاریق یومیه هشت تا دوازده بار تناول می فرماییم ، تناول کردنی. صبح شیر نوش جان می کنیم. شیرینی میل می فرماییم. عسل و بادام و چهار مغز و کشمش و کلوچه به حلقوم مبارک می دهیم. پسته ی مان قضا نمی شود. چاکران دربار واقف می باشند. چاشت مان به حول پروردگار زیاده خوش می گذرد. از فرط تناول کردن بی هوش شده در زیر تپه ی شکم خود عرصات قیامت را تماشا می نماییم. اما عجیب می باشد. شام حال مان خوب می شود و دو باره تناول می فرماییم بی حساب. تا نصف شب لاینقطع تناول می فرماییم. طبیب باشی دربار چند نوبت به لابه و الحاح بر دست و پای مان افتاد که این عادت فخیمه ی مان را ترک نموده اشتهای ِ مبارک مان را ادب کنیم. ازاثر نعمت ها که تناول می فرماییم مملکت وجودمان بزرگ گردیده. همین برج ماضی فرمودم ترازو بیاورند. شکر ِ ایزد منان وزن مان بدک نیست . بیست سیر شده ایم. فی الجمله در چربی غرقه می باشیم. بهجت خاطر مان فراهم بود بر همین منوال. ملالی نبود. تا این که مخبر ِ مان خبر آورد که بعضی یاوه گویان از عوام در خفا بر قطر ِ کمر مان می خندند. خنده ی مرگ شان را بکنند. رای ما که اعلی حضرت سخیداد هاتف باشیم بر این قرار گرفت که به قول خودمان روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد. فرمودیم که جهت باریک کردن کمر ِ مان دوا بیاورند. طبیب باشی دربار دست مان را بوسیده سراغ اطبای زبده رفته به انواع دواها حاضر کرد. از اسطوخودوس تا استخوان جوف کفچه مار کشمیری تا ساییده ی گیاه ِ خر بته . به انواع پماد و معجون آوردند. برگ سانفاریای یونانی بر کمر مبارک مان مالیدند. بهبودی حاصل نشد. اعصاب مان خسته گردید. گفتیم خلاص جراحی زیبایی کمر می کنیم. دایم این طور به یک طرفه العین تصمیم می گیریم. به خزانه دار باشی دستور فرمودیم که خرج جراحی زبیابی کمرمان را از خزانه ی شمالی مان پرداخت نماید که به قول خاتون کمر برتر از گوهر آمد پدید. وزیران و معتمدان دربار را فراخوانده قبل از قبل گوشمالی داده نیز با چندین خلعت نواختیم که هم بترسند و هم راغب گردند. سپس راز کمر ِ خود با اوشان در میان نهادیم. همه به غایت مسرور گردیده اشک شوق ریخته دست ها و پاهای مان را بوسیدند.

الغرض ما جراحی می نماییم. مخفی نماند که بر طبیب جماعت اعتماد نتوان کرد. یمکن بکشند ما را. اگر رحلت فرمودیم به احباء سپرده ایم که پنجاه و سه روز جنازه ی مان را در یمین و یسار شهر بگردانند تا رعایا الوداع گویند و دل شان از هجران مان سبک گردد. بعد از پنجاه و سه روز ما را در تابوت طلا نهاده بر سر تپه ی مشرف بر دارالاماره دفن نمایند. سپرده ایم که خلایق از اکناف گیتی به زیارت مقبره مان بیایند و درودها نثار ما نمایند. احبا و اقربا زیاده ماتم ننموده ادعیه خوانده در مدح ما شعر های جانسوز تقریر کنند.



یادداشت منشی دربار:

اعلی حضرت در کمال تندرستی پناه رعایا هستند و البته که جمال شان نیازی به صنعت اطبا ندارد. ایشان شوخ طبعی نمودند. فقط برای یک هفته به سیر طبیعت می روند و ان شاء الله وقتی باز گشتند جارچی ها به اطلاع شما خواهند رساند.

موثق ، اما بی تفسیر 7

خبر اول :

دولت پاکستان افغانستان را به مداخله در امور داخلی خود متهم کرد و مدعی شد که افغانستان به بلوچ های بلوچسستان کمک می کند تا از پاکستان جدا شوند. رئیس سازمان اطلاعات افغانستان وقتی این خبر را شنید از پشت میز خود بر خاست و تمام افراد زیر دست خود را یکی یکی در آغوش گرفت. وی که از شدت هیجان نمی توانست از کلان شدن سوراخ های دماغ خود جلوگیری کند با نا باوری فریاد می زد : " راست می گویید؟ مداخله کرده ایم؟ چند بوجی هست؟". گفته می شود رئیس مذکور هفته ی آینده به خاطر بوسیدن پیشانی یکی از ماموران زن وزارت امنیت محاکمه می شود. وی ادعا می کند که او فکر می کرد آن فرد مرد است. اما مولوی اکرام الدین این سخن را نپذیرفته و گفت : " طبیعی است که ماموران امنیتی ِ زن خود را به شکل مرد می سازند. رئیس صاحب باید به دیگر علایم حیاتی هم توجه می کرد".

خبر دوم:

بند امیر پارک ملی شد. به دنبال اعلام این خبر مردم ولایت بامیان بر خود بالیدند و در جریان این بر خود بالیدن هفتاد نفر جراحت برداشتند. اما مصطفی ظاهر مدیر کل سازمان حفاظت از محیط زیست افغانستان این واکنش مردم بامیان را بی جا توصیف کرده و گفت : " مردم این ولایت حق استفاده از این پارک را ندارند. پارک ملی یعنی پارک ملی. به این معنا که کسی که می خواهد از آن استفاده کند باید از ملت افغانستان باشد و نه از مردم محل". گفته می شود دولت افغانستان به زودی بودجه ی بزرگی برای حفاظت از این پارک ملی اختصاص خواهد داد. قرار است هفتصد هزار نفر محافظ تعلیم یافته ی پیشاوری برای نگه داری از این پارک به آنجا اعزام شوند. سخنگوی دولت اظهار داشت که این هفتصد هزار نفر می توانند خانواده های شان را هم با خود ببرند.

خبر سوم:

بی بی سی گزارش داد که یک سرباز ایرانی به دست پلیس این کشور به قتل رسید. شنونده گان پرسیدند : پلیس کدام کشور؟ بی بی سی عصبانی شده گفت : گفتیم که پلیس این کشور. شنونده گان رادیو بی بی سی که از دست بخش فارسی گنگس شده بودند به رئیس سرویس جهانی این رادیو زنگ زدند و خواهان اطلاعات دقیق تر شدند. وی ضمن عذر خواهی از شنونده گان مذکور گفت : " قضیه از این قرار است که وقتی گزارشگر ما گزارش می داد در داخل خاک افغانستان بود و بنابر این منظور اش از این کشور طبعا افغانستان می باشد". یکی از شنونده گان گفت : " ای در بگیرید با این رقم خبر نویسی".

خبر چهارم:

حامد کرزی رئیس جمهور در دیدار با اهالی ِ مطبوعات از آزادی بیان دفاع کرد. اهالی ِ ده مذکور شکایت داشتند که " بیان" پس از آزادی خود در مسیر رفت و آمد مردم می نشیند و آزار شان می دهد. رئیس جمهور گفت : " چاره یی جز آزاد کردن بیان نداشتیم. کشورهای تمویل کننده تهدید کرده بودند که در صورتی که بیان آزاد نشود ، از دادن مصارف زندانیان دیگر خودداری خواهند کرد". وی از اهالی ِ مذکور خواهش کرد که ملاحظات دولت را درک کنند. به گفته ی او در افغانستان زندانیان خطرناک تر دیگری به نام های عدالت و آگاهی هستند که در صورت آزاد شدن شر بر پا خواهند کرد. وی گفت : " از بین بیان ، عدالت و آگاهی نرم خو ترین و کم آزار ترین شان همین بیان بود که آزادش کردیم. خدا آن دو تای دیگر را به دشمن تان هم نشان ندهد". جلسه با دعای خیر و به امید کار دادن کارت های تقلبی در انتخابات پایان یافت.

خبر پنجم:

آژانس خبری باختر از وجود فساد مالی در پارلمان افغانستان خبر داد. این خبرگزاری از قول رئیس کمیسیون مالی پارلمان خبر داد که از دو تا یک صد و سی نفر به این فساد آغشته اند. مسئول کمیسیون مالی پارلمان این گزارش را مغرضانه خواند و گفت : " متاسفانه این خبر گزاری محترم سخنان ما را به صورت تحت اللفظی ترجمه کرده است. ما بنا بر وظیفه ی اصلی خود که عبارت از تقویت امنیت ملی می باشد به رمز و اشاره یک چیزهایی گفتیم که نباید به این صورت تحت اللفظی ترجمه می شدند. آنچه ما گفتیم برای سر در گم کردن جواسیس کشورهای خارجی در پارلمان بود". وی برای روشن شدن مساله اضافه کرد : " اگر منظور از فساد مالی همان سه صد هزار دالری باشد که در میان بیست تن از نماینده گان ارشد توزیع گردیدند ، باید عرض کنم که خود رئیس صاحب دولت هم از موضوع آگاهی داشتند. فساد یعنی چیزی که رئیس جمهور از آن بی خبر باشد". یک روز پس از این گزارش ، خبر گزاری باختر گزارش خود را پس گرفت و اعلام کرد که رئیس جمهور از پس گرفته شدن گزارش مذکور آگاهی دارد. به دنبال این اقدام خبرگزاری مذکور ، وجدان های رسانه یی در سراسر کشور به حالت نیمه افراشته در آمدند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

موثق ، اما بی تفسیر 6


خبر اول:

فهیم کوهدامنی خبر نگار تلویزیون" امروز" مورد عفو ِ حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر زاهدانی ِ سرآبادی مسئول گشت ارشاد در اطراف سفارت ایران در کابل قرار گرفت و آزاد شد. آقای کوهدامنی که به جرم انتشار یک تبسم توهین آمیز در اطراف سفارت ایران بازداشت شده بود ، شام دیروز با چشمان بسته در سرک سیلو رها شد. سفارت ایران در افغانستان از بازداشت و رهایی فهیم کوهدامنی اظهار بی اطلاعی کرد. سفیر ایران در پاسخ به سوال خبرنگاری در این باره گفت : " ما مسایل مهم تری در کاینات داریم. وحدت کشورهای اسلامی در مقابله با صهیونیزم و امریکای جهانخوار ضامن عزت و سر بلندی مسلمانان جهان و سایر کرات کیهان هست".

خبر دوم :

بنا بر گزارش صدای امریکا مذاکرات دولت افغانستان و طالبان به شیرینی گراییده است. طبق این گزارش هفته ی گذشته وقتی که تازه ترین جلسه ی مذاکره میان نماینده ی دولت افغانستان و یکی از طالبان به پایان رسید ، آن دو به مدت بیست دقیقه ریش همدیگر را می بوسیدند و با شکلک های لنگی های همدیگر اشک های شوق خود را پاک می کردند. نماینده ی دولت به محض رسیدن به کابل کنفرانس خبری دایر کرد ، اما نتوانست جلو اشک های خود را بگیرد و سخن بگوید. وی در یادداشتی خطاب به دولت افغانستان چنین نوشت :

یک بار مرا به نزد آن ها ببرید

دستان مرا به لمس ملا ببرید

بی دیدن طالبان جهان را چه کنم؟

دیوانه شدم مرا از اینجا ببرید

این قلب مرا چو نقطه ی ناچیزی

در دایره ی اسامه بابا ببرید

...

( دولت به خاطر اعتراض یکی از شاعران که نماینده ی دولت را به تقلید از خود متهم کرده بود از انتشار بقیه ی یادداشت شاعرانه ی نماینده ی مذکور خودداری کرد).

خبر سوم:

یکی از روحانیان بلند پایه ی افغانستان خواهان اخراج همه ی روشنفکران افغان از دایره ی وجود گردید. وی گفت : " من هر وقت که می خواهم به مسایل ظریف فلسفی و فقهی فکر کنم این روشنفکران در پیش چشم ام موی موی می شوند و تمرکز ام را به هم می زنند". به دنبال این درخواست، روشنفکران همچون مگسانی سرشار از وقاحت شروع کردند به بع بع کردن. در نتیجه ی این بع بع کردن های روشنفکران دل ِ روحانی مذکور نرم شد و گفت : " ببینید ، اگر شما همیشه این طور انسان باشید ، ما با شما مشکلی نداریم".

خبر چهارم:

تلویزیون طلوع برنامه ی پیش بینی هوا ی خود را تعطیل کرد. رئیس این تلویزیون گفت که ما از دست هوای این کشور به شدت آزرده ایم. وی اضافه کرد : " متاسفانه ، هوای افغانستان با ما همکاری نمی کند و تقریبا همیشه بر خلاف توافق قبلی طرفین عمل می کند. اگر ما بگوییم فردا ابری است آفتابی می شود ، اگر بگوییم سرد است گرم می شود". وی تهدید کرد که چنانچه هوای کشور به این رفتار خود ادامه بدهد ، تلویزیون طلوع به ناگزیر به اقدامات قانونی متوسل خواهد شد.

خبر پنجم:

دولت تاجیکستان اعلام کرد که بیست و پنج هزار جوان را به کمک مردم افغانستان خواهد فرستاد. وزیر کار و امور جامعه گی تاجیکستان در این مورد گفت : " ما تماشابین دیگر تا کی باشیم؟ افغانستان به یاری ما محتاج شده. در ملک تاجیکستان این جوانان ِ قوی گردن به کار نیست. به افغانستان بروند و در پهلوی خیست و خواب و خوراک کردن به کارها هم دست پیشی نمایند". دولت افغانستان از این اقدام کشور دوست و همسایه استقبال کرد. وزیر سرحدات در حالی که می لرزید اظهار داشت : " من پانزده سال در تاجیکستان بوده ام. پناه بر خدا ، شاید به خیر ما باشد. بعضی از این جوانان بسیار خون گرم هستند. این شکل " ج" که در گوشه ی پیشانی من می بینید یادگار دوران زنده گی من در تاجیکستان و محصول همین برادران است. به هر حال از بالا به ما امر شده که محل بود و باش این عزیزان را به زودی آماده کنیم". وزیر مذکور سپس در حالی که به عکس بزرگ حامد کرزی بر دیوار روبروی خود خیره شده بود با صدای خفیفی که به آواز یک بلبل محکوم شده به اعدام می مانست ، گفت: " خدایا! ما چه کرده ایم که باید این قدر مکافات بکشیم؟". قرار است این بیست و پنج هزار نفر در بیست و پنج هزار نوبت به افغانستان منتقل شوند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

موثق ، اما بی تفسیر 5

خبر اول:

شرایط نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام شد. کمیسیون مستقل انتخابات شرایط زیر را برای نامزد های احتمالی مطرح کرد :

- نامزدها باید تابعیت یکی از کشورها را داشته ، حاضر به مذاکره بوده و میانه رو باشند

- نام و تخلص یک نامزد نباید عین چیز باشد

- در صورتی که نام یک نامزد انوارالحق باشد وی موظف خواهد بود که فرد دیگری با نام نور الحق را پیدا کرده و نامزد کند و گرنه خودش نیز باید کنار برود

- نامزد ها باید ازدواج کرده باشند و بتوان آنان را در شش ماه آینده پدر ِ کسی خطاب کرد

- نامزد ها باید انسان ها را دوست داشته باشند اما نباید تخلص خود را به خاطر خودنمایی و تبلیغات انتخاباتی پیش از موقع طوری انتخاب کرده باشند که باعث اغوای مردم گردد

- حد اقل یکی از نامزدها باید یک دوره در افغانستان سفیر بوده باشد

- نامزد ها باید بیش از ده هزار دالر نداشته باشند ، ولی در صورت نیاز باید بتوانند میلیون ها دالر از برادران خود قرض کنند

خبر دوم:

فرستادن اولین سفینه ی فضایی افغانستان به فضا با مشکل مواجه شد. وزیر معادن و صنایع کشور اعلام کرد که سفینه ی مذکور با موفقیت از زمین برخاست اما متاسفانه پس از شش ثانیه لنگی اش به شاخ درخت بند شد و دو باره به زمین افتاد. عده یی از منتقدان بر این باور اند که بستن لنگی بر سر ِ این سفینه لازم نبود. اما سخن گوی ریاست جمهوری ضمن رد ِ این انتقادها ، گفت :

" ما دیگر چه کار به فضا داریم؟ می خواستیم عنعنه ی خود را به آسمان بفرستیم".

خبر سوم:

مرکز مداوای ایدز در افغانستان افتتاح شد. یکی از جوانانی که سال ها آرزوی گرفتن ایدز داشت اما از آن می ترسید ، گفت : " با افتتاح این مرکز دیگر جای ترس نیست و ما می توانیم با اطمینان بیشتر ایدز بگیریم". "عبدالحق ِ عمیق نظر" رئیس این مرکز با اشاره به بحران های گذشته ی کشور اظهار داشت که این مرکز به صورات شورایی اداره می شود تا از بروز هر نوع گلبدین ( معادل ِ تازه برای مشکل ) جلوگیری شود. وی در پاسخ به این سوال که آیا ده ها هزار نفری که در اطراف مرکز مذکور گرد آمده اند همه ایدز دارند ؟ چنین گفت : " نخیر، این ها ایدز ندارند. گلبدین در جای دیگری است. مساله از این قرار است که دیروز یکی از نماینده گان ما در یکی از نقاط ِ مزدحم شهر افتتاح این مرکز را به مردم خبر می داد. متاسفانه این نماینده ی ما شاعر است و برای آن که به مردم بفهماند که ایدز چه گونه چیزی است آن را به نهالی تشبیه کرد که در چند روز میوه های بی شمار می دهد. حالا این کسانی که شما در بیرون مرکز می بینید آمده اند و از ما نهال می خواهند".

خبر چهارم:

فاروق وردک وزیر معارف اعلام کرد که تا سال 2020 هیچ کودکی بیرون از مکتب نخواهد ماند. وی تحقق چنین چیزی را مشروط به دو شرط دانست : اول ، این کار در صورتی امکان دارد که خود او تا سال 2020 وزیر باشد و در این مدت هرگز زکام نکند. دوم ، دولت وزارت جدیدی تشکیل بدهد به نام " وزارت مبارزه با تقلب کودکان " و وظیفه ی این وزارتخانه این باشد که بعضی از آدم های خردسال را که خود را به نام کودک معرفی می کنند دستگیر کرده و به پنجه ی قانون بسپارد. وی در توضیح این مساله گفت : در افغانستان بسیاری از زنان کودکان خود را ده تا یازده سال در بطن خود نگه می دارند و وقتی که آنان را به دنیا آوردند از همان روز سن شان را حساب می کنند. وی حتا مدعی شد که بعضی از زنان تا سی و پنج سال نیز کودکان خود را در بطن خود نگه می دارند. آقای وردک گفت که بسیاری از کسانی که می گویند هفتاد ساله اند در حقیقت پیشاپیش صد سال خود را زده اند.

خبر پنجم :

اولین شماره ی هفته نامه ی " کربلا" در کابل منتشر شد. در بخشی از یادداشت سردبیر این هفته نامه آمده است : " این هفته نامه رسالت دفاع از خون های به ناحق پامال شده ی شهدای گلگون کفنی را دارد که در سال 61 هجری در صحرای سوزان کربلا جان های های شیرین خود را از دست دادند.اکنون دفاع از این عزیزان بیش از هر زمان دیگری واجب تر می باشد. چرا که عده یی فرصت طلب ِ بی ایمان قصد دارند رویدادی را که از وقوع آن تنها هزار و چند صد سال می گذرد از یاد مردم ببرند و به جای آن از مرده های جنگ داخلی در ده سال گذشته تجلیل کنند. کج فهمی نشود. ما ارزش جان انسان ها را به خوبی می دانیم. اما خون امام و یاران با وفای اش کجا و خون ِ چند تا نانوا و جوالی و بقال سر کوچه کجا".

از دیگر عناوین مهم این شماره این هایند :

- وقتی زنان بی حیا می شوند

- یادی از شهدای خرمشهر

- پشتوانه های علمی ِ زیارت بقیع

- این پیر فرزانه ی قندهاری

- لیسه ی معرفت دل امام زمان را به درد آورد

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

موثق ، اما بی تفسیر 4

خبر اول :

سازمان ملل گفت که با بی سوادی در افغانستان مقابله کنید. صدها هزار جوان متعهد افغان یک صدا گفتند : چشم! به دنبال این قومانده ی سازمان ملل چهار و نیم میلیون مادر ، شش میلیون پدر ، سه میلیون خواهر و دو میلیون برادر به شدت مجروح شدند. آنان از دست با سوادادن خانواده های خود لت خوردند. نماینده ی سازمان ملل از وقوع این به قول ِ او " فاجعه" ابراز تاسف کرده و گفت : " با سواد های افغانستان هم خیری ندارند. ما نگفتیم که با بی سوادان مقابله کنید. گفتیم با بی سوادی مقابله کنید". یکی از باسوادانی که از لت کردن خسته شده بود در پاسخ این مقام سازمان ملل چنین گفت : " بی سوادی که در هوا نیست تا ما با آن مقابله کنیم. بی سوادی در وجود بی سوادان هست و ما هم هر وقت که می خواهیم بر آن حمله کنیم با گوشت و پوست و استخوان هم درگیر می شویم".

خبر دوم:

محمد کریم خلیلی معاون رئیس جمهور افغانستان در دیدار با شیخ عزیز اکمل طفیل بن خالد آل طغیان وزیر امور ِ شکار ِ شیخ نشین امارات متحده از برنامه ی دولت افغانستان برای جمع آوری گداها از شهر کابل پرده برداشت. بنا به چشم دید شاهدان وقتی خلیلی پرده را برداشت در زیر آن عده یی سوته به دست خشم گین ایستاده بودند و منتظر امر دولت بودند. آقای خلیلی اظهار داشت که گدا بر بیست و سه نوع است و آن گاه در باره ی هر کدام به تفصیل سخن گفت. وی همچنین بر ارتباط بسیاری از این گداها – مخصوصا نوع شانزده و هفده ی آنان- با طالبان و القاعده روشنی انداخته ، گفت : " هر روز هم وطنان ما توسط گداها به قتل می رسند. این جریان باید متوقف شود". بنا به گفته ی وی دولت قصد دارد یا طالبان را از بین ببرد یا گداها را. وی در پاسخ به یک خبرنگار که خواهان نابودی هر دو بود ، تبسمی سرشار از هرمنوتیک کرد.

خبر سوم:

محمود احمدی نژاد در اجلاس دوربان افغانستان را نیز به لیست کشورهایی که باید از نقشه ی جهان محو شوند اضافه کرد. وی خطاب به افغانستان گفت : " اینو نگاه کن اینو ، جانم ! خیلی ریز می بینمت!". آگاهان بر این باور اند که احمدی نژاد به دنبال شکایت یکی از باجه های خود از دست دروازه بان افغان خود این موضع را اتخاذ کرده است. گفته می شود "گل نظر" پیر مرد افغانی که دروازه بان خانه ی یکی از باجه های رئیس جمهور ایران بوده فرار کرده و از ایران خارج شده است.

خبر چهارم :

بر قانوان احوال شخصیه ی شیعیان ماده های جدیدی افزوده شد. بنا به گفته ی کسانی که این اضافات را دیده اند در این ماده های جدید حقوق زنان به صورت کامل رعایت شده اند. در یکی از این مواد اضافه شده آمده است : " زوجه ها (زنان) حق دارند هر دو ماه یک بار از اطاعت از زوج های خود سر باز زنند". یکی از زنان به نام " ثریا جهش ِ حقیقت جو ( امواج)" که از این ماده ی قانونی جدید اطلاع یافته بود گفت : " حالا من می دانم که با این پدر لعنت چه کار کنم". خانم دیگری که خانم اولی را می شناخت و مخالف این ماده ی اضافه شده بود اظهار داشت:

گر نهد یک خشت را معمار کج

تا ثریا می رود دیوار کج


خبر پنجم:

صبغه الله مجددی رئیس سنای کشور از ایجاد آدرس ای میل برای خود خبر داد. وی که در کنفرانس همکاری کشورهای اسلامی با همدیگر سخن می گفت در باره ی تازه ترین ای میلی که دریافت کرده است چنین گفت : "

دیشب در ساعت دوازده این جانب از یک شخص مسلمان به نام حبیبه عظام ای میلی گرفتم و خیلی جگرم خون شد. این خانم مسلمان در کشور کنگو زنده گی می کند. شوهر این خانم که یک تاجر میلیونر بوده ناگهان در سویس از دنیا می رود. دولت سویس کلیه ی حساب های بانکی این مرد را مسدود می کند. حالا همسر این مرد که همین خانم حبیبه عظام باشد از من به عنوان رئیس سنای افغانستان کمک خواسته تا دارایی های شوهراش را باز پس بگیرد. این خانم به من قول داده که نصف سرمایه ی شوهر اش را به من بدهد. من برای کمک به این خانم مسلمان درمانده تمام مشخصات حساب بانکی خود در سویس را در اختیار او قرار دادم و ان شاء الله مشکل او به خیر و خوبی حل خواهد شد". آن گاه آقای مجددی آدرس ای میل خود را به حاضران داد. آدرس وی این است :

Seb_moj_the first mojah_president (before idiot Rabba_bor)now in Sen@yahoo.com

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

موثق ، اما بی تفسیر 3

خبر اول:

یکی از اساتید شعبه ی ژورنالیزم دانشگاه کابل به سبک خبر نویسی این جانب اعتراض کرد. وی گفت که بعضی از دشمنان وطن با نشر اخبار کذب و غیر حرفه یی باعث تخریش افکار عمومی می شوند ( وی گفت که تخریش از باب استفعال یک کلمه ی ترکی است که به معنای " به خروش در آوردن" به کار می رود). این استاد پوهنتون گفت : " خبر چندین معیار دارد. مثلا خبر باید صحیح ، جالب ، تازه ، کوتاه و دارای خصوصیاتی چون درستی ، نو بودن ، مختصر بودن و یک قسم کشش باشد". وی برای روشن کردن منظور خود اضافه کرد : " اگر کسی بگوید که احمد درخت را خورد ، این خبر نیست. چون در بعضی ممالک افریقایی احمدها درخت را می خورند. اما اگر کسی بگوید که درخت احمد را خورد ، این خبر است".

خبر دوم:

زن و شوهری که دو ماه پیش عروسی کرده بودند ، از هم جدا شدند. این دو که در یکی از دهات دور افتاده ی کشور به نام ِ " قلای ِ خشک" زنده گی می کردند سر ِ یک زنگ تلفون با همدیگر قهر کردند. بنا بر گزارش ها آن دو توافق کرده بودند که فردای روز ِ عروسی داماد به پشت تپه رفته و از آنجا به خانم خود " میس کال" کند تا خانم او بعدا بتواند به خانم های دیگر بگوید که امروز شوهر اش به او میس کال کرده بود. اما شوهر مذکور در روز موعود قرار خود را از یاد برد.

توضیح : " میس کال" نوعی زنگ زدن رایج در کابل است. در این نوع زنگ زدن شما به کسی زنگ می زنید و طرف مقابل تان تلفن خود را بر می دارد و شماره ی شما را در موبایل خود می بیند و با خود می گوید : فلانی است ، میس کال زده.

خبر سوم:

انجمن روان شناسان افغانستان یا " د افغانستان د اروا پوهانو انجمن" اعلام کرد که اعضای این انجمن با دولت افغانستان همکاری خواهند کرد. گفته می شود که دولت افغانستان قصد دارد به کمک متخصصین این انجمن روح ِ ظاهرشاه فقید را احضار کند و از او بخواهد که اگر ممکن باشد لطف کند و لقب " بابای ملت " را پس بدهد. گفته می شود عبدالرب رسول سیاف تهدید کرده که اگر لقب " بابای ملت" را به او ندهند ، او در انتخابات پیش رو از حامد کرزی حمایت نخواهد کرد. وی " بابای ملت 2" را نپذیرفته و با کنایه گفته است : " بعضی فکر می کنند که القاب ملی هم مثل آدرس های وبلاگ هستند که اگر اولی اش موجود نبود در آخر اش 2 بنویسی و مشکل حل شود".

خبر چهارم:

یک میلیون نفر در بامیان در حمایت از زلمی خلیل زاد دست به راه پیمایی زدند ( بر اساس گزارش ها آن ها برای آن که راه پیمایی در اثر دست زدن بسیار از کنترول خارج نشود دستکش پوشیده بودند). راه پیمایی کننده گان در حالی که شعار " ما از ابراهیم خلیلزاد حمایت می کنیم" سر می دادند خواهان محاکمه ی عمرالبشیر رئیس جمهور سودان شدند و از کشته شدن چهار دزد دریایی سومالیایی ابراز خوشنودی نمودند. یکی از راه پیمایی کننده گان در پاسخ به این تذکر که اسم اول خلیل زاد زلمی است و نه ابراهیم ، با عصبانیت گفت : " در اینجا مردم ابراهیم را زیادتر می پسندند. زلمی هم شد نام؟!". راه پیمایی با توزیع عکس های آیت الله خامنه یی در میان مردم به پایان رسید.


خبر پنجم:

اعضای تیم ِ ملی کریکت افغانستان به افریقای جنوبی پناهنده شدند. سخن گوی این تیم در حالی که اشک می ریخت اعلام کرد که به دنبال قرار گرفتن این تیم در مقام ششم ما روی نداریم که به وطن برگردیم و بهتر همان است که از شدت شرم درخواست پناهنده گی بدهیم. وی اظهار داشت که اعضای تیم به این نتیجه رسیده اند که تا شرم شان را در افریقای جنوبی نپرانند ، به وطن باز نخواهند گشت. وی در اخیر از همه ی کسانی که از تیم کریکت حمایت کرده اند تشکر کرد و به نقل از سنایی گفت :

چه خوش کز ملک بگریزی چه قاچاقی چه با ویزا

به هرجایی که پیش آید چه افریقا چه مفریقا

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

موثق ، اما بی تفسیر 2

خبر اول - عبدالکریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور توسط مجلس نماینده گان استیضاح شد. وی در جلسه ی استیضاح خود به طرف نماینده ی زنی که ریش خود را تراشیده بود نگاه می کرد و می خندید. نماینده ی مذکوره که بر احوال شخصیه ی خود آگاه بود ناراحت شد و با اعتراض از آقای خرم پرسید :" تو به ریش من می خندی؟". آقای خرم با تبسمی ملیح ، دلربا و عمیقا قشنگ پاسخ داد : " نه خانم ، به ریش همه ی نماینده گان می خندم". در این جلسه ، نماینده گان به دو گروه تقسیم شدند : گروهی که به رسم اعتراض جلسه را ترک کردند و گروه دیگری که مانده بودند اما پیشانی های خود را بر کناره ی چوکی های نرم خود گذاشته بودند و خرخر کنان از زنده گی لذت می بردند.

خبر دوم - قانون احوال شخصیه ی زنان مظاهره کننده در پارلمان خاتم النبیین تصویب شد. دراین قانون آمده است : " هر انسان مونث ( زن) که مظاهره می نماید باید وجه ( روی) خود را با پارچه ی اسود ِ دمشقی بپوشاند. زنانی که ساعد خویش به اعتراض بالا می برند باید آستین جاکت خویش را با دو انگشت یا چهار انگشت محکم بگیرند تا نگاه غیر بر بیاض ِ دست شان نیفتد. هر زن مظاهره چی باید در هر گامی که بر می دارد با موبایل خود با شوهر خود تماس بگیرد و برای برداشتن گام بعدی طلب رخصت نماید. دختران جوانی که در ضمن تظاهرات شماره ی موبایل پسران را از آنان می گیرند به هیچ وجه حق ندارند بعدا با آن شماره ها تماس بگیرند ، مگر این که عسر و حرجی باشد ".


خبر سوم - وزیر صحت اعلام کرد که دواها از این پس استاندارد خواهند شد. وی سپس به کاغذی که در سر میز کنفرانس خبری گذاشته شده بود نگاهی کرد و گفت : ببخشید ، قبلا استاندارد شده است. وی اضافه کرد که استاندارد شدن دواها معنای اش این نیست که ما محصولات ِ بومی وطن عزیز خویش را کاملا از دور خارج کنیم. دواهای بومی و وطنی ای که بنا بر اعلام وزارت صحت فعلا همچنان جواز استفاده و خرید و فروش دارند وبعضی از مقامات دولت نیز از آن ها استفاده می کنند از این قرار اند :

اسپند : برای دفع بلا و چشم زخم

سرگین : برای معالجه ی صرع و دفع بخار از سر و گردن

گیاه معروف به گوش ِ خر : برای انواع مرض های مستقر در ساحه ی میان زانو تا ناف

کاکل جواری : برای از بین بردن سرطان ، ایدز و طاعون

شویست : برای دفع بریده گی پای یا دست ( در اندازه اش باید احتیاط شود چون کاغذ در کل خوردنی نیست)

بیرق : برای درمان خود کم بینی و سستی ِ ایمان ( خورده نمی شود ، لمس و بوسیده شود)

مغز ِ گاو : برای تقویت هوش و حافظه

خاکستر ِ پالان ِ کهنه : برای درد ِ ناشی از کژدم گزیده گی

روده ی کبک : برای دفع افسرده گی ( کبک باید شکار شود و به یکی از سادات معزز سپرده شود. ایشان روده ی کبک مذکور را تبرک کرده و به صاحب کبک بر می گردانند. بقیه اش را نزد خود نگه می دارند)


خبر چهارم- اسامه بن لادن صدر اعظم وزیرستان در ملاقاتی با ملا عبدالمنتر آخوند - وزیر خارجه ی هلمند- بر ضرورت همکاری دو کشور تاکید کرد. ملا عبدالمنتر آخوند از نماینده ی حامد کرزی ، که در جلسه حضور داشت ، تشکر کرد و گفت : " بدون همکاری آقای کرزی امکان نداشت که ما با صدر اعظم صاحب وزیرستان ملاقات کنیم و حتا معاهدات جدیدی امضا کنیم".


خبر پنجم- ریاست تعلیم و تربیه ی مزار شریف اعلام کرد که در طی ده سال گذشته در مزار شریف یازده لیسه ی جدید ایجاد شده اند و هزاران نفر از این لیسه ها فارغ گردیده اند. این لیسه ها عبارت اند از : لیسه ی الحاج عبدالرشید دوستم ، لیسه ی انجنیر نسیم مهدی ، لیسه ی جمعه خان همدرد ، لیسه ی نادر پهلوان ، لیسه ی حاج محمد محقق ، لیسه ی قومندان لعل پاچا ، لیسه ی شیر ِ عرب ، لیسه ی مجید روزی ، لیسه ی غوث زلمی ، لیسه ی استاد مصباح ، لیسه ی استاد عطا محمد نور.

اما بعضی از آگاهان معتقد اند که این ها همه نام های مختلف یک لیسه اند که سابق به نام لیسه ی سلطان راضیه معروف بود. مسئولان ریاست تعلیم و تربیه ی مزار شریف این دیدگاه را نه رد کردند و نه پذیرفتند. آنان اعلام کردند که رد کردن یا قبول کردن این نظر به بی طرفی حرفه یی شان ضربه می زند.

۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

موثق ، اما بی تفسیر 1

خواننده های عزیز ( چند تا خواندن دارید؟) ،

چون اطلاعات موثق در این روزگار کمیاب اند ، من تصمیم گرفتم که از این پس هر روز ( به استثنای روزهایی که شامل هر روز نیستند) پنج خبر مهم و موثق را به اطلاع تان برسانم. دو هفته بعد که ان شاءالله همه ی درد و بلاهای شما به سر من بخورد ، ممکن است من خودم در کوزه بیفتم. این هم ده خبر مهم امروز :

  • مارشال قسیم فهیم با نامزدی داکتر عبدالله عبدالله مخالفت کرد. وی این کار داکتر عبدالله را غیر اخلاقی و نمونه ی بارز پامال کردن حقوق زنان خواند و تا خواست چیزهای دیگری هم در این زمینه بگوید یکی از مشاوران اش به او گفت : منظور آن نامزدی نیست.
  • آیت الله شیخ آصف محسنی به پیروان خود دستور داد که از شکستن شیشه های مکاتب پرهیز کنند. وی این کار را مغایر تعلیمات اسلامی دانست. گفته می شود در جلسه ی محرمانه یی که به خاطر تصمیم گیری در باره ی مراحل بعدی ِ سرکوب کردن " ماش" ( مخالفان احوال شخصیه) برگزار شده بود ، یکی از مشاوران آقای محسنی بی هوش گردید. گفته می شود وی پس از به هوش آمدن در دهلیز مدرسه ی خاتم النبیین در حالی که با انگشت به سینه ی خود اشاره می کرد گفت : این زن اعصاب خود را از دست داده است. وقتی به او تذکر دادند که او مرد است و نه زن، وی فریاد حزینی از دل بیرون کشید و دو باره بی هوش شد . وقتی دوباره به هوش آمد گفت :معذرت می خواهم ، ایشان آدم را گیج می کنند ، من مرد ام؟
  • نبیل غمین مسکین یار مبصر تلویزیون آریانا در خارج از کشور حکم آزادی پرویز کام بخش را صادر کرد. قرار است کام بخش در اولین فرصت پس از آزادی خود به مرکز کمیسیون مستقل حقوق بشر برود و در محفلی از همه ی کسانی که در مدت زندان برای آزادی او تلاش کردند تشکر کند. یکی از نزدیکان کام بخش از آقای مسکین یار تشکر کرد و گفت : ما از اقدام قاطع ایشان خرسندیم ، منتها دروازه ی زندان قفل است و کسی را هم نزدیک زندان نمی گذارند.
  • در پی انتشار خبر بیرون آمدن دیوان حامد کرزی- رئیس جمهور- شاعران و ادیبان پایتخت به کتاب فروشی ها هجوم بردند ، اما چیزی نیافتند. محب بارش که عصبانی شده بود به خبرنگار ِ بی بی سی گفت :" این ها همیشه از این چیزها می گویند. اما چیزی به کسی نشان نمی دهند". بعد تر معلوم شد که منظور از دیوان کتاب شعر نبوده و مقصود در واقع همان شکل جمع ِ " دیو" بوده است. در کل منظور این بوده که کدام جن گیر هندوستانی دیوهای آقای کرزی را از وجود او خارج کرده و دیگر ایشان کاملا در اختیار خود می باشد.
  • بیرق های چندین امام دیگر شیعیان نیز وارد کابل گردیدند. گفته می شود پسر سید فاضل در اعتراض به وارد کردن این بیرق های تازه و شکسته شدن نرخ بازار روزه گرفته است. وی پیش از روزه گرفتن تمام مشکلات کشور و مخصوصا مصایب دامن گیر شیعیان را ناشی از بی قانونی و سوء استفاده از احساسات پاک مردم دانست و گفت : "دولت باید بر واردات بیرق مالیه های سنگین وضع کند". وی در ضمن اعلام کرد که امام زمان (عج) از شنیدن خبر وارد شدن بیرق های دیگر به کابل به شدت تکان خورده و عصبانی گردیده است. در پاسخ به این سوال که او از کجا می داند که امام زمان عصبانی شده ، پسر سید فاضل گفت : " من هر شب در پشت حویلی خانه ی مان با ایشان ملاقات دارم". بنا بر گزارش ها هنوز این جمله ی او تمام نشده بود که صدها هزار نفر از مردم متدین و غیور هزاره برای زیارت پشت حویلی پسر سید فاضل به طرف خانه ی او یورش بردند.

۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

بوی اش به اتفاق ِ کثافت جهان گرفت

یکی از وزیران – به گمانم وزیر حج و اوقاف- اعلام کرد که شده است. وی در اعلامیه یی ضمن معذرت خواهی از مبهم بودن خبر قبلی توضیح داد که نقشه ی توسعه ی پایتخت تکمیل شده است. کسانی که از نقشه ی توسعه ی پایتخت خبر دارند می گویند که این بار باز در این نقشه تشناب عام المنفعه یی به چشم نمی خورد. یکی از شهروندان خشم گین که احتمالا همین روزها مجبور شده برای رفع زحمت از خود از کوته سنگی به خانه ی خود در کارته سه برود برای من ای میلی فرستاده و در ضمن بد و بی راه گفتن به من اعلام کرده که بزرگ ترین مشکل پایتخت همان بی تشنابی است. ایشان شعری هم فرستاده که در پی می آید. اما در مقدمه ی شعر باز بر من حمله کرده و چنین نوشته است : آقای هاتف ! به باداران تان در دولت افغانستان بگویید که مشکلات تشناب را به زودی حل کنند و گرنه در آتش خشم مردم افغانستان خواهند سوخت. البته من متوجه نشدم که مشکلات در آتش خشم مردم خواهند سوخت یا باداران ِ من ( باید وبلاگ آقای کاظمی را بخوانم و ربط ِ صحیح اجزای جمله را پیدا کنم).

توضیح : نمی دانم این دوست عزیز چرا سر من خشم گین است. کدام باداران من در دولت؟ این هم شعری که ایشان خطاب به باداران بنده سروده :


ده باب خانه دارید ، صد باب هم بسازید

از بهر ِ خود هزاران القاب هم بسازید

هر قدر دوست دارید احزاب هم بسازید

ما را به سطح ِ دنیا بی آب هم بسازید

اما ،

تشناب هم بسازید


خیر است اگر همیشه مشغول خدمت استید

وقتی برای کار ِ خلق خدا ندارید

خیر است اگر شما را نتوان به سال ها دید

خود را چو عدل و انصاف کمیاب هم بسازید

اما ،

تشناب هم بسازید


نی هیچ شکوه دارد کس از تفنگ ها تان

ما بوده ایم دایم در بین جنگ ها تان

ما را نه اعتراضی است بر ظلم " گنگ" ها تان

یک نی هزار باند ِ ارعاب هم بسازید

اما ،

تشناب هم بسازید


ما فرض کن که خلقی بی عقل ِ خیله خندیم

بیگانه از " چرا" و فارغ ز " چون" و " چند"یم

یا خیلی ساده بالکل یک رمه گوسفندیم

خود را شما سر ِ ما قصاب هم بسازید

اما ،

تشناب هم بسازید


گر انتلکچوال اید ، دایم در اوج ِ حال اید

گر شیخ ِ بی قرار ِ دنبال ِ اتصال اید

گر بهر کارها تان محتاج هال مال اید

میخانه ، بار ، مسجد ، محراب هم بسازید

اما ،

تشناب هم بسازید


۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

دیکشنری *ِ احوال شخصیه

زوجه : زن ، یک نوع خانم که به جهت اطفای ِ غضب بر سر و تن اش مشت کوبند.

ازدواج: پیمان ، قول شرف. در افغانستان مردم آن را مقدس دانند ، چندان که تاخیر در آن روا ندارند. گاه دختران و پسران سه ساله را به عقد هم در آورند تا آن گاه که ایشان عروسی کنند به سال ها متبرک بوده باشند.

اجازه : آنچه زوجه ها از شوهران خود خواهند. گویند در زمان حضرت نوح رضی الله عنه شوهران در دادن اجازه به زنان زیاده روی کردند و خداوند آنان را در سیل فرو گرفت. همچنان نقل است که در تمدن ِ دایناسورها اجازه دادن به زنان عجیب مایه ی آبرو ریزی بود.

تمتع : لذت بردن از متاع ِ خویش ، چه متاع بی جان باشد چه متاع حیه . حیه دلالت بر انوثت کند.

سن : تعداد سال ها که بر کسی رفته باشد. در بعضی ممالک راقیه چون افغانستان دختران چون نه ساله شوند سن شان دو برابر حساب شود به قدرت ِ خداوند. از آن که موقع ازدواج و اطاعت شان باشد.

حق: به معنای نادر و کمیاب. شوهران گاه از آن شمه یی به زنان خود بخشند. زنان در خواستن آن دایم افراط ورزند. چندان که گاه حتا رفتن به بازار را نیز حق خود شمارند. بعضی آدم سست عناصر این حق را به زنان خود داده تا ابد پشیمان شده به کل بی اختیار گردند.

تکلیف : کار باشد از قبیل آشپزی و شاش ِ طفلان شستن. نیز به معنای اطاعت مطلق از شهوات شوی آورده اند. تکلیف از آن ِ زنان است. بر مرد تکلیف سخت گران آید.

ارث : بازمانده ی مال و ملک. به زن نرسد. در حکمت اش گفته اند که زن میراث را ضایع کند. از بعد ِ مرگ شوهر بسیار زنان با خواهر خوانده گان خویش پارتی کرده شوی موی از یاد برده اند. به این جهت ارث بر آنان حرام گردید.

شب : بعد از روز. شب تیره و تار باشد. شوهران اغلب در شب به زنان اجازه دهند که از ایشان اطاعت کنند. بعضی زنان تمارض کنند یا دیگرعذر آورند. لیکن عذر زن هرگز مشروع و معقول نباشد. زیرا که سید عالمی بلخی از پدر خود وپدرش از پدر خود و پدر ِ پدرش از پدر خود و پدر ِ پدر ِ پدرش از پدر خود و... از اسقر بن حمدان کوفی از نواده گان خواهر زاده ی امام حسن علیه السلام روایت کرده که زن چه هست که عذرش باشد.

عسر: تنگنا. بهانه ی بعضی زنان جهت گریختن از اوامر شهوانیه ی شوهر. گویند جا نیست. خانه تنگ است. بر این بهانه طفلان بخندند. چرا که نابالغان نیز دانند که امروز خانه هرگز تنگ نسازند.

حجاب : پوشش زنان که موجب عفاف باشد. در نزد شیخ حجاب روا نبوده بل حرام باشد. گویند شیخ ما روزی بر بازارکی می گذشت. زن محجبه یی بر او بانگ زد که والله بالله دوستت دارم. شیخ ما معروف به محسنی از این بانگ بی قرار شده از سن زن مذکوره سوال نمود. گفت : ای شیخ من چهارده ساله ام. شیخ ما به مزاح گفت : ای جگرت را بخورم! گویند بعدا این مزاح راستی شد.

* دیکشنری کلمه ی مرموز است. محققان معنای سه حرف اول اش را کشف کرده اند. سه حرف آخرش نیز معلوم است. در معنای شین میانی اش در مانده اند. همین شین است که شاعری در باره اش گفته : ای برادر تا توانی نزد این یک شین مشین.