۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

موثق ، اما بی تفسیر 13

سرانجام خبر شکنجه شدن یکی از تاجران افغان به دست یک شیخ اماراتی به گوش صبغه الله مجددی رئیس سنای افغانستان رسید. وی که از شدت عصبانیت می خواست بر خود بپیچد اما به خاطر انقباض عضلات نمی توانست این کار را بکند ، در جمع خبرنگاران حاضر شد و به سوالات آنان پاسخ داد.

آقای مجددی که یک چوب- خط ِ نانوایی را در دست خود می چرخاند گفت : " اگر این شیخ پست فطرت نامسلمان به دست من بیفتد ، این چوب را در ، این چوب را در ، این چوب را بر کف پاهای اش می زنم که خوب درد کند". وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت : " ظلم هم از خود حد و اندازه دارد".

یکی از خبرنگاران از آقای مجددی خواست که اگر ممکن باشد حد و اندازه ی ظلم را مشخص کند. آقای مجددی از همه ی خبرنگاران خواست که قلم و کاغذ گرفته یادداشت کنند. وی سپس حد و اندازه ی مجاز ظلم برای اقشار مختلف مردم را چنین توضیح داد :

برای مقامات بلند پایه ی دولت :

این مقامات می توانند در صورت ضرورت هر روز سه چهار نفر را به شکل ِ مدنی و دموکراتیک تادیب کنند ( توضیح : مصارف تکفین و تدفین و فاتحه طبعا بر دوش باقی مانده گان افراد تادیب شده می باشد).

برای رئیسان ادارت :

این ها می توانند بسته به این که مراجعه کننده های شان آدم های با تربیت باشند یا از این پدر لعنت های کوچه بازاری که آداب معاشرت را یاد ندارند ، آنان را از یک هفته تا شانزده ماه به سر بدوانند و کار شان را انجام ندهند.

برای پول داران :

پول داران می توانند برای رفع ملال از زنده گی خود از آدم های کم بضاعت پول قرض کنند ، اما آن پول را پس ندهند و قرض دهنده گان را در مجالس و مناسبت ها متهم به خشره گی کرده و بر ریش شان بخندند.

برای مولوی ها:

بیشتر ظلم های ملاها و مولوی ها را نمی توان ظلم حساب کرد ، چرا که در هر کدام از مظالم آنان مصلحت خفیه یی وجود دارد که بی آن که کسی قابلیت فهم شان را داشته باشد باعث دوام و بقای امت اسلامی می گردد. مثلا اگر یک مولوی که شش همسر دارد دو تن از همسران سابق خود را پخته کند و بخورد این کار ظلم است. اما در آن حکمتی هست : حکمت اش آن است که هیچ مسلمانی حق ندارد همزمان بیش از چهار همسر داشته باشد.

برای خشوها :

هر خشو می تواند تمام اعضای خانواده ی خود را به دشمنی با عروس های خود ترغیب کند و بر همه ی عروس های خود نام جنریک ِ " دختر ِ سگ" بگذارد.

برای داکتران :

( در این هنگام کسی وارد اتاق کنفرانس خبری شد و در گوش آقای مجددی چیزی گفت و به سرعت از در خارج شد. آقای مجددی که می خواست حد ظلم مجاز برای داکتران را تشریح کند با دستپاچه گی گفت : " برادرا ! ببخشین ! متاسفانه خبر آوردن که نواسه گکم مریض شده. مه باید برم. همی قدر بگویم که داکتر طایفه به اندازه ی یک سر سوزن حق ظلم کردن بر ملت مظلوم افغانستان را نداره. ملت افغانستان ده ای سی سال کم ظلم کشیدن که آلی از دست داکترا هم بکشن. داکتر داکتر اس ، پاکستانی خو نیس ، اجنبی خو نیس...". در این هنگام فردی که خبر آورده بود از دهلیز برگشت و فریاد زد : آلی میایی یا نمیایی ، باز ده گپ گرم آمد!).


هیچ نظری موجود نیست: